به گزارش خبرنگار صدای حوزه، حجت الاسلام نقویان اخیرا صحبت هایی در یک لایو اینستاگرامی مطرح کرده که در فرم و قالب دینی بود و البته حواشی زیادی را به دنبال داشته است. حجت الاسلام علیرضامحمدلو این موضوع را طی یادداشتی بررسی کرده است که در ادامه میخوانید:
قطعه فیلمی از حجت الاسلام نقویان منتشر شد که بخشی از لایو اینستاگرامی او با ایرانیان ساکن سوئد بود و بازخوردهای زیادی در پی داشت. دبیر سابق هیات عالی گزینش کشور که خاستگاه اصلاحطلبانه نیز یافته، در پارهای از صحبتهایش میگوید: “اگر یک عدهای شب تا صبح به نماز بایستند ولی از همه دوستان و یاران و بستگان دور باشند و یک عدهای سفره شراب پهن کنند اما دور هم باشند، خدا به آن دورهمی بیشتر عنایت و توجه میکند.”
ادعای تقطیع سخنان توسط نقویان
در ادامه نیز آقای نقویان ادعا میکنند که مباحث ایشان تقطیع شده و حرف اصلی ایشان مبتنی بر آیات و روایات است.
اینکه انگیزه چه بوده و آیا با پدیدهای بنام “سلبریتیهای روحانی”مواجهیم، یک زاویه تحلیل است. یعنی برخی از طلاب، مبتلا به تجارت توجه شده اند و هرگونه ساختارشکنی را مرتکب میشوند تا پایگاهی اجتماعی دست و پا کنند. اگر جست و جویی در اینترنت با عنوان حاشیههای نقویان داشته باشید، این موضوع را به تفاهم خواهیم رسید که برخی موضعگیری ها و رفتارها، بوی “تفاوتپنداری نمایشی” میدهند.
از لحاظ مبانی فکری و استنباطی هم که احکام را به نفع اخلاق به محاق بردن و دین کاریکاتوری و اخلاق سکولار را تحویز کردن، رنگ و بوی اندیشهورزی نداشته و از مبانی فکری ضعیف در دینشناسی دلالت دارد. لازم به ذکر است که برخی منتقدین از ضعف سندی روایت به کاررفته در صحبتهای او و ناتوانی اش در جمع عرفی و تعارض ظاهری روایت و آیات، نقدهای خوب و استخوانداری طرح کرده اند.
اینکه بعد از زیباکلام و خاطرات مشمئزکننده او از گذشته تاریکش، این مباحث به فاصله چندروز مطرح میشود نیز حساسیت ها را نسبت به منفی بودن رویکرد نقویان افزایش میدهد.
اما چرا نقویان، از منبرهای جذاب و هنرمندانه و بیان خوش و مخاطب پسند، به سمت میدان سیاست رو می آورد و نسخه موفقی از حضور روحانیت در عرصه سیاسی را رقمنمی زند؟
چرا طیف اصلاحطلب او را تکمیل کننده پازل ساختارشکن خود انتخاب میکنند و با ارائه اطلاعات ناقص از ضعفهای ساختاری و چاشنی احساسات عامه پسند، از اعتبار روحانیت در خدمت گفتمان بیمار خود بهرهبرداری میکنند؟
بلحاظ مبانی غربشناسی نیز، اینکه ژست هابرماسی، گفت و گو محور و کنش ارتباطی اتخاذ کرده و همه ساختارها را از دالان تفاهم عمومی به نقد بکشیم، ادامه همان گفتمانی است که سال ۷۶ کلیدخورد ولی بقدری خام و ضعیف و شتابان فهمیده و اجرا شد که از طرف اتاق فکر همان جریان و همچنین افکار عمومی در جریان انتخابات بعدی نیز پس زده شد.
به عنوان یک تقسیم صنفی، عده قلیلی از حوزویان اسطوره بودند و هستند که مسیر روحانیت را تعیین کرده و جادهسازی کردهاند. عده اندکی هم پدیدههای حوزوی هستند که همان مسیر اسطوره شدن را با دوپینگ استعداد و تلاش و برنامه، پیش گرفته اند. طیف اکثریت طلاب هم که بخشی از آنها، معمولی و استاتیک هستند، عدهای کنشگر، داینامیک و در مسیرشدن بوده و عده ای هم نمایشی و اینفلوئنسری عمل میکنند.
بنظر میرسد که مسیری میان اسطورههای حوزوی و پدیدههای حوزوی بایستی طراحی شود تا شخصیتهایی که ظرفیت کنشگری متفاوت و فرامعمولی را در ساحتهای فرهنگی و سیاسی و اقتصادی دارند، دیده شده و باگهای فکری و منشی و راهبردیهای شان گرفته شود تا تصویر کارآمدتر، متفکرتر و موثرتری را به افکار عمومی منتقل کند.