به گزارش صدای حوزه، حجت الاسلام حجت الاسلام سید محمدحسین دعائی، طی یادداشتی به تحلیل اولین مناظره انتخاباتی پرداخته است که در ادامه مطالعه می نمایید:
برنامۀ «مناظره» با فراهمساختن فرصت بیشتر برای نامزدها، تغییر دکور و حذف قرعهکشیهای مکرر، تحولات مثبتی در سبک و سیاق خود پیدا کرده بود، اما نقاط ضعف آزاردهندهای نیز داشت:
زمان طولانی برنامه، هم برای نامزدها و هم برای مخاطب خستهکننده بود.
انتقال وظیفۀ طرح سؤالات به کارشناسان ـ از حیث محتوایی ـ و فاصلۀ زیاد مجری برنامه با نامزدها ـ از حیث شکلی ـ نقش او را در حد یک داور چهارم تنزل داده بود و این بر جذابیت و پویایی برنامه تأثیر منفی داشت.
فرصت پاسخگویی نامزدها به سؤالات کارشناسان، هیچ تناسبی با کم و کیف این سؤالات نداشت.
نوع سؤالات و شکل ادارۀ برنامه این امکان را به نامزدها میداد که بهراحتی از موضوع بحث خارج شده و فرصت شناخت و قضاوت را از مخاطب بگیرند.
نتیجه آنکه این مناظره نتوانست تلخی تکرار و ابهام را از مباحث تخصصی بگیرد، نامزدها را به عبور از کلیگویی و شعارزدگی مجبور کند، تصویر جدید و دقیقی از آنها ارائه دهد و به یک نگرش، انگیزش و کنش درست انتخاباتی در مخاطب منجر شود.
حضور شهید رئیسی در مناظره اول
علیرغم اینکه تصور میشد یاد «شهید رئیسی» در فضای انتخاباتی کشور به حاشیه رفته است، مناظرۀ اول نشان داد که اینگونه نیست و هیچکس نمیتواند با نادیدهگرفتن او به کنشگری سیاسی بپردازد.
هرچه چهار نامزد جبهۀ انقلاب از «شهید رئیسی» تمجید کرده و به دفاع از جهتگیریها و کارنامۀ دولت او پرداختند، دو نامزد دیگر ـ یعنی پزشکیان و پورمحمدی ـ از انتساب به «روحانی» گریخته و تلاش کردند که تدوامبخش دولت او تلقی نشوند.
رعایت «اخلاق» توسط نامزدها، در عین «جدیت» و «چالش»، یکی از مهمترین نقاط قوت مناظرۀ اول بود که بدونشک آن را مرهون خون شهید رئیسی هستیم.
فارغ از نیت و واقعیت آقای پورمحمدی، خروجی عملکرد او در مناظرۀ اول چیزی جز «وسطبازی» و «التقاط سیاسی» نبود. دامنزدن به دوگانۀ «واقعبینی/آرمانگرایی»، زندهکردن سوژههای مرده و کهنهای مثل حمله به سفارتخانۀ عربستان و تأکید بر اینکه نباید با جهان شوخی کرد، در کنار بیان کلیاتی در باب قوتها و ظرفیتهای کشور، بعضی از نشانههای این التقاط تلخ بود.
یکی از گزارههای طراحیشده توسط آقای پورمحمدی برای نفی دیگر نامزدها و اثبات خود این بود: «دولت پیمانکاری، بنگاهداری یا مدیریت یک شهر، پژوهشکده و بیمارستان نیست.» غافل از آنکه با این منطق باید گفت دولت دادستانی، بازرسی، استانداری و فرمانداری هم نیست.
اشتراک پورمحمدی و پزشکیان در تأکید بر «آشتی ملی»، «ارتباط با دنیا» و «روشهای علمی بینالمللی»، از قرابت گفتمانی آنها پرده برمیداشت.
«بیبرنامگی»، «ناامیدی»، «بدبینی»، «سیاهنمایی» و «خودتحقیری»، پنج ایراد اساسی پزشکیان در مناظرۀ اول بود. او در خوشبینانهترین حالت، کاری جز طرح مشکل ـ آن هم با بیانی غیردقیق و غیرمنصفانه ـ و حوالۀ راهحل به کارشناسانی بعضا نامعلوم و بعضا معلومالحال نکرد.
پزشکیان با پنهانشدن پشت عنوان صداقت، با پوشش خودداری از شعار و با ارجاع به وعدههای عملنشده، سعی کرد فقر راهبردی و راهکاری خود را پنهان کند؛ غافل از آنکه این رفتار، در نگاه مخاطب، معنایی جز «بیکفایتی» و «مسئولیتناپذیری» ندارد.
تأکید مکرر پزشکیان بر ضرورت استفاده از «تجربیات جهانی» و بهکارگیری نسخههای تجویزشده توسط «کارشناسان بینالمللی»، گویای آن است که او هیچ درکی از خطر «علوم انسانی ذاتا مسموم غربی» نداشته و با گفتمان «علوم انسانی اسلامی» بیگانه است.
آقای پزشکیان بهدرستی از سپردن کار به غیرآزمودهها انتقاد کرده و به تقبیح آن پرداخت؛ غافل از آنکه سپردن کار به کسانیکه بارها به میدان آمده و امتحان خود را بد پس دادهاند بهمراتب قبیحتر است.
سخنان پزشکیان بیش از آنکه عوامفهم باشد، عوامپسندانه بود. او در عین تأکید بر مدیریت علمی و کارشناسانه، بهشدت دچار «عوامگرایی» و «عوامزدگی» است.
تأکید مجدد پزشکیان بر التزام به سیاستهای کلی ابلاغشده توسط «رهبر معظم انقلاب» و همچنین تمجید از خدمتگزاری و مردمداری «شهید رئیسی»، از نقاط قوت او بود.
بدون هرگونه حب و بغض سیاسی، واقعا آقای پزشکیان در حد و اندازۀ ریاست جمهوری نیست. کسیکه بهجای افتخار به پیشرفتهای چشمگیر کشور و اتکاء به ظرفیتهای تمدنساز انقلاب اسلامی، هیچ ایدهای جز اتکاء به مشاوران و مدیران خارجی نداشته و مفتون جادهها و مغازههای ترکیه است، قطعا صلاحیت ریاست بر جمهوری اسلامی ایران را ندارد.