تولید سریال‌های طنز تلویزیون از دهه‌های گذشته تا به امروز رواج داشته و از جهت ضریب اثرگذاری، متفاوت عمل کرده است. از افراد شاخص در زمینه طنز می‌توان «مهران مدیری» را نام برد که تجربه ساخت برنامه‌های طنز تلویزیون را در کارنامه دارد.

او طنزسازی را در حوزه سریال‌های نمایش خانگی در فضای پلتفرم‌ها با ساخت مجموعه «هیولا» آغاز کرد و پس از سریال «هیولا» به سراغ ساخت ادامه سریال و یا فصل دوم آن به نام «دراکولا» رفت. «دراکولا» تازه‌ترین سریال نمایش خانگی مدیری است که آن را کارگردانی کرده و سرپرستی نویسندگانش بر عهده‌ی «مهراب قاسم‌خانی» بوده است.

 مجموعه «هیولا» به کشاکش «شرافت و انسانیت» با «سبک زندگی مدرن» پرداخت.

در این مجموعه، شرافت مغلوب خواسته‌های زنانِ مردِ شریف داستان می‌شود و وسوسه‌های کامیاب، این مردِ شریف را در خود غرق می‌کند.

طمع، رقابت، ریا، اختلاف طبقاتی، خرد کردن انسان‌ها زیر چرخ اقتصادِ عده‌ای، از ارجاعات این مجموعه بود که تماما از صفات ذاتیِ ساختار اقتصاد مدرن است.

 دیدن اختلاف طبقاتی زجرآور بدون نقد مناسبِ سبک زندگی مدرن و زیرسوال بردن آن، ضعف اساسی این مجموعه بود! هیولا مخاطب را با بی‌شرف شدن «شرافت» همراه می‌ساخت؛ به‌گونه‌ای که آن را عاقلانه می‌پنداشت.

هیولا دست به تهوری تهوع‌آور زد و آن؛ ازدواج مادرِ سن‌و‌سال‌دارِ شرافت با دلالی جوان بود.

هرچند که نوع پرداخت و بازی‌ها در این مجموعه جالب و جذاب بود.

 مهران مدیری در سریال «دراکولا» به عاقبت «هیولاها» گریزی زد و در سکانسی کوتاه اشاره کرد که شرافت، بعد از آن‌همه ماجرا و بازیچه شدن، شریف ماندن را انتخاب کرد اما زنان خانواده چندان راضی نبودند و تنها پسر خانواده که در فصل اول نیز حامی شرافت بود، از این شرف پاسداری کرد، هرچند «گرایشات زنانه‌اش» جالب به نظر نمی‌رسید.

 و اما «دراکولا» فیلمی‌ست خوش‌ساخت به حساب می‌آید که بازی‌های قابل قبول بازیگرانش بر جذابیت آن افزوده است. دراکولا با درون‌مایه طنزش به سرگرمی خوبی از برای مخاطب تبدیل شده است. در این فصل نیز؛ ساختار نظام طبقاتی، تزویر و ریای ذاتیِ این ساختار به نمایش درآمد.

دراکولا

شاید بتوان گفت اوجش سکانسی بود که «بانو ژاله» در برخورد با زنی که همسرش بخاطر پنج میلیون تومان به زندان افتاده بود و ژاله نمی‌دانست این مبلغ پول چه مقدار است!!..

 چشم و هم‌چشمی‌های اشرافی، نگهداری پرهزینه حیوانات اهلی، داشتن مُد خانگی، داشتن خدمتکارانی که کارشان اندازه‌گیری میزان کفِ وان حمام یا گرم کردن حمام بود و روابط مبتنی بر ثروت و منفعت و به صورت کلی سبک زندگی تهی‌ای که اکنون در قشر متمول در جریان است، سبک زندگی افراد این سریال بود.

دراکولا

سطح مالی این افراد در ادامه‌ی تغییر می‌کند و با کلاهبرداری کامیاب از دو همسرش، آنها از زندگی متمولانه به زندگی معمولی می‌رسند که در آن برای کسب درآمد مجبور می‌شوند لباس‌های بِرندشان را بفروشند یا فلافل بخورند.

اما این نمایش قابل قبول و قوی از تعاملات، سبک زندگی‌ها و رفتارها، حرف مهمی در چنته ندارد و با وجودی که این تغییر طبقه‌ی اقتصادی، احساس فلاکت را منتقل کرده اما سبب نمی‌شود که بانوان متمول احساس کنند که نیاز به تغییر در سبک زندگی‌شان دارند و یا باید کمی به جامعه بیندیشند و از انسان‌های دیگر حمایت کنند؛ بلکه تنها تغییر؛ تمایل به فلافل خوردنِ بانو معرفی می‌شود! به عبارتی مهران مدیری در این سریال نتوانست و یا نخواست نتیجه قابل قبولی از این سریال بگیرد!

همچنین نمایش ساختار فاسد و پولشویی در سایت‌های شرطبندی نیز جالب بود اما با افراط همراه بود و بی‌ثمر!! زیرا از طرفی نمایش فساد به‌گونه‌ای بود که به مخاطب یقین دهد که ساختارها فاسد هستند و امکان تغییر  در آن‌ها وجود ندارد و از طرف دیگر ساختار امنیتی کشور توان مقابله با این فساد را ندارد. زیرا نیروهای امنیتی نتوانستند مهره اصلی را دستگیر کنند و مهم‌تر آنکه مهره‌های دستگیر شده را نیز رقبای تبهکاران لو داده بودند.‌

 از سایر اشکالات اساسی دراکولا نمایش یک ازدواج حرام با اسم و شناسنامه جعلی است که موجب خنده مخاطب می‌شود، کامیاب با شناسنامه یکی از زیردستانش با همسر دومش ازدواج کرده  و حال صاحب شناسنامه ادعای همسری دارد و خواستگار آن زن است، این ماجرا در قالب طنز از نکات منفی سریال و در حکم قبح‌زدایی به حساب می‌آید.

دراکولا

دراکولا با وجود داشتن شاخص‌های مطلوب یک مجموعه طنز و هزینه و انرژی صرف شده برای آن، می‌توانست اثرگذاری خوبی در تصحیح سبک زندگی باطل و تقبیح عادات و رفتارهای غلط داشته باشد. از طرفی رفتار معمول و صحیح را در شخصیت پردازی نمایش دهد. در صورتی که مسیر مناسبی در پایان بندی این مجموعه در پیش گرفته نشد و مهران مدیری دراکولا را با وجود تمام نقاط قوتش ابتر و بی‌حاصل به پایان رسانید. آقای مدیری یک ابهام را در ذهن مخاطبش ایحاد کرد که هدف این سریال چیست؟!

آیا هدف نقد سبک زندگی‌ای بوده که بخش مهمی از آن در زندگی شخصی‌اش نیز جریان دارد؟! از حیوانات خانگی گرفته تا حقوق نجومی و برخی رفتارهایی که در سریال دراکولا با مطایبه به نمایش درآمد. یا نقدی در کار نیست، بلکه این نوع زندگی مطلوب ایشان است و آقای مدیری در پی تسری دادن سبک مفلوک زندگی خود به مخاطب است‼️ سبکی که تنها به طنازی با آن می‌پردازد و نقد جدی‌ای به آن نمی‌کند! و این احتمال را تقویت می‌کند که مهران مدیری با این طنازی‌ها، سعی در پذیرش عمومی آن و عدم نقد دارد!

بنابراین در چنین اثری، عدم تاثیرگذاری بر رفتار مخاطب و کاهش فاصله طبقاتی طبیعی‌ست!