• امروز : سه شنبه - ۲۹ اسفند - ۱۴۰۲
  • برابر با : Tuesday - 19 March - 2024
کل اخبار 6233اخبار امروز 0

صدای حوزه امروز

دیدگاه آیت الله فاضل نسبت به ماجرای درمانگاه قم و طلبه ای که فیلم خرید ماشینش منتشر شد و ماجرای چای دبش! اگر فهم درستی از گزاره های دینی ندارید، لااقل ساکت بمانید! گفتگو با امام جماعت مسجد ۲۴ ساعته دهکده المپیک تهران / بهترین منصب در کره زمین امامت مسجد است! پاسخ معاون تبلیغ حوزه به دغدغه های مبلغان فضای مجازی؛ لزوم افزایش حمایت از مبلغین و خروج از پراکنده کاری ها دهمین جشنواره هنر آسمانی حوزه علمیه با محوریت تبلیغ نوین، هوش مصنوعی! پیام تقدیر و تشکر انجمن اساتید انقلابی سطوح عالی حوزه علمیه قم انتخابات چقدر ارتباط به اسلام و امام زمان (عج) دارد؟! امام محله‌ای که مسجد محوری در امور را به معنای واقعی دنبال می‌کند/ تشکیل گروههای سرود ویژه نوجوانان در مسیر جریان سازی جنس محتوای نامه های پیامبر(ص) به سران کشورها: تبلیغ با چاشنی عزت و تهدید! لزوم جدیت در مقابله مدبرانه با پدیده کشف حجاب گزارش کار مدیر حوزه های علمیه در جمع طلاب یزد؛ طرح جامع تبلیغ خدمت مقام معظم رهبری ارسال شده است سه هزار معلم طلبه بدون قائل شدن امتیازی خاص، جذب مدارس شدند/ برنامه درسی مدارس وابسته به حوزه فرقی با سایر مدارس ندارد زنگ هایی که در حوزه همیشه دیر به صدا در می آیند! امتداد اجتماعی روحانیت و جیغ های بنفش اصحاب مدرنیته!

5
عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب طی یادداشتی مطرح کرد؛

درد مردم افغانستان امنیت است/ مردم افغانستان در دوراهی «امنیت» و «آزادی» گیر افتاده‌اند و باید یکی را انتخاب کنند

  • کد خبر : 22595
  • 01 شهریور 1400 - 12:11
درد مردم افغانستان امنیت است/ مردم افغانستان در دوراهی «امنیت» و «آزادی» گیر افتاده‌اند و باید یکی را انتخاب کنند
حجت الاسلام فرمانیان: درد مردم افغانستان امنیت است، اما اشغالگران درد مردم افغانستان را نفهمیدند و خواستند به آنان، آزادی غربی را هدیه بدهند. ۹۹ درصد مردم افغانستان مسلمانند و اکثراً از این ولنگاری و آزادی غربی آزرده خاطرند و هم سرخورده. این آزادی به آن‌ها هیچ چیزی نداده است. نه امنیت، نه اقتصاد، نه عزت و نه آبرو.

به گزارش صدای حوزه، حجت‌الاسلام مهدی فرمانیان، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب به انگیزه اوضاع کنونی افغانستان در یادداشتی با عنوان «ناگفته‌هایی از طالبان» به تفاوت‌های طالبان، داعش، القاعده و… پرداخته است که مشروح این یادداشت تقدیم می‌شود.

قصه طالبان، غُصه اشغال است؛ رنج ده سال اشغال خاکشان توسط شوروی و بیست سال چپاول سرزمینشان توسط ارتش آمریکا. مبارزات ده ساله با شوروی، افغان‌هایِ پشتون زبان را به مجاهدانی طالبانی تبدیل کرد. این نبرد‌ها آنان را به جهادگرانی سرسخت تبدیل کرد که کمتر منعطفند. ارمغان بیست سال اشغال افغانستان توسط آمریکا تنها ناامنی، خشونت، کشتار و کشت و تولید بیشتر تریاک را در پی داشت.

سال‌هاست که در کلاس‌های درسی و نشست‌های علمی این جمله را تکرار کرده‌ام:
«آینده افغانستان از آن طالبان است».

این تحلیل اینجانب از روند رو به رشد طالبان در افغانستان است. در گذشته طالبان تنها در میان پشتو‌ها طرفدارانی داشت، اما امروز در میان بقیه اقوام هم کم و بیش طرفدارانی یافته است. چرا؟
چون درد مردم افغانستان امنیت است، اما اشغالگران درد مردم افغانستان را نفهمیدند و خواستند به آنان، آزادی غربی را هدیه بدهند. ۹۹ درصد مردم افغانستان مسلمانند و اکثراً از این ولنگاری و آزادی غربی آزرده خاطرند و هم سرخورده. این آزادی به آن‌ها هیچ چیزی نداده است. نه امنیت، نه اقتصاد، نه عزت و نه آبرو.

حالا گروهی خشن به نام طالبان دوباره در حال رشد است که همه می‌دانند در عین خشونتی که دارد، امنیت را به ارمغان می‌آورند. مردم افغانستان در دوراهی «امنیت» و «آزادی» گیر افتاده‌اند و باید یکی را انتخاب کنند. آنان دیدند که ۲۰ سال حضور آمریکا به آنان هیچ چیزی نداد؛ بلکه برخی از ارزش‌ها را هم از آن‌ها گرفت. شما جای مردم افغانستان باشید، چکار می‌کنید؟

در آینده درباره این جمله خواهم نوشت که «چرا یک تار موی اسلامگرایان را به هیکل سکولار‌ها نخواهم داد». افغانستان، عراق، لیبی، مصر، سودان و یمن نمونه بارز سراب اعتماد به غرب است. به نظرم غرب هنوز هم استعمارگر و وحشی است؛ اما با مدنیت جدیدش.

تکفیر و تَکَتُّف

در جنگ شوروری با افغانستان، عده‌ای از جوانان عرب اهل سنت با گرایش فقهی مالکی از شمال آفریقا برای کمک به مجاهدان افغانی آمده بودند و در میان مبارزان پشتون حضور چشمگیری داشتند. این مجاهدان عرب دوشادوش مجاهدان افغانی علیه شوروی می‌جنگیدند و در گرماگرم جنگ، مباحثی بین آن‌ها مطرح می‌شد.

یکی از موضوعات اختلافی که خط مقدم جنگ علیه شوروی را تحت تاثیر خود قرار داده بود، نوع نماز خواندن مجاهدان مالکی مذهب شمال آفریقا بود. مالکی مذهبان تَکتُّف (دست بسته نماز خواندن) را سنت، اما غیرمستحب می‌دانستند و لذا با دست باز نماز می‌خوانند و از آن سو حنفی مذهبان افغانی با اینکه تکتف را مستحب می‌دانستند، اما دست باز خواندن مالکی مذهبان را نمی‌توانستند تحمل کنند، به گونه‌ای که این اختلاف جبهه‌های نبرد را تحت تاثیر شدید خود قرار داده بود.

حنفی مذهبان افغانی می‌گفتند که باید مجاهدان مالکی مذهب، نماز را دست بسته بخوانند و مالکی مذهبان می‌گفتند که هر کس باید به فقه خود عمل کند.

النهایه، نزاع مذهبی بالا گرفت و مجاهدان افغان و عرب بر روی یکدیگر اسلحه کشیدند. دکتر عبداللّه عزّام که رهبر عرب افغان‌ها بود، صلاح را در این دید که به مالکی مذهبان دستور دهد که نماز را به صورت دست بسته بخوانند تا شر این غائله بخوابد. از دل این مجاهدان حنفی مذهب، طالبان متولد شد. طالبانی که یک اختلاف کوچک مستحبی را در میان خودِ اهل سنت تحمل نمی‌کند؛ بنابراین نباید از طالبان توقع داشته باشیم که با اقوام و مذاهب دیگر مدارا کند و مهربان باشد. طالبان این‌گونه‌اند…

آشنایی با تفکرات مذهبی _ قومیتی طالبان

طالبان (طالب‌ها به گویش محلی) گروهی از شبه نظامیان روحانی هستند. آن‌ها پشتون زبان و وابستگی فکری به مدارس علمیه دیوبندیه حیاتی (۱) شمال پاکستان و جنوب افغانستان دارند.

۱️) تفکرات مذهبی:

طالب‌ها از نظر فقهی، حنفی مذهب و از نظر اعتقادی، ماتریدی – اشعری اند. این جنبش از نظر اخلاقی، صوفی مسلک اند؛ ولی تحت تاثیر آرای ابن تیمیه موسس مکتب سلفیه نیز قرار دارند. طالبان تقسیم بندی توحید و شرک و مفهوم عبادت ابن تیمیه را قبول دارند؛ بنابراین می‌توان طالبان را «حنفیانِ ماتریدی-اشعری با گرایشات صوفی» و طرفدار ابن تیمیه دانست.

نکته اینجاست که به دلیل این طیف متنوع آرای گوناگون در مدرسه دیوبندیه و به تبع آن طالبان می‌توان مکتب فکری آن‌ها را «دوگانه‌های متناقض» نامید.
از طرفی طالبان تفکرات ابن عربی – صوفی تاویل گرای معروف قرن هفتم – را قبول دارند و از سویی دیگر آرای ابن تیمیه – ظاهرگرای اهل حدیثی و ضد تفکرات ابن عربی – را نیز قبول دارند.
طالب‌ها به پیروی از تصوف به قبور اولیاء اللّه احترام می‌گذارد و به تأسی از ابن تیمیه، استغاثه به اولیاء الهی را از مصادیق شرک می‌دانند. همچنین دیوبندیه در دوگانه «اجتهاد و تقلید»، روش تقلیدگرایانه احناف را انتخاب و در دوگانه «ماتریدی و اهل حدیث»، تفکر ماتریدیه را پذیرفته‌اند. آنان در دوگانه «تصوف و سلفی» همانند دیوبندیه، از هر دو تاثیر پذیرفته و گاه صوفی اند و زمانی سلفی؛ بنابراین طالبان را می‌توان هم صوفی، هم سلفی، هم ماتریدی، هم اهل حدیث، هم پیرو سلف، هم قائل به تقلید دانست و این یعنی یک «تناقض نمای به تمام معنا».

۲️) رسوم قومیتی:

در کنار پذیرش مکتب فکری دیوبندیه، آداب و رسوم «قوم پشتون» نیز در تفکرات آن‌ها حضور پررنگی دارد. پشتون‌ها از نظر قومی مخالف اقوام دیگر موجود در کشور خود هستند و مخالفت افراطی با مذاهب دیگر در افغانستان از خصائص قومیتی پشتوان طالبانی است.

حضور سی ساله سلفیان جهادی و رهبران القاعده در کنار آنان و نبود امکانات لازم برای یک زندگی عادی در مناطق پشتون نشین و سوء استفاده شدید گروه‌های سپاه صحابه و اداره اطلاعات ارتش پاکستان از آنان، همه و همه دست به دست هم داده است و از طالبان، یک گروه جنجگوی خشن و بی رحم نسبت به دیگر اقوام و مذاهب، به وجود آورده است.

در کنار این مسائل، نبود یک رهبر کاریزماتیک که همه گوش به فرمان او باشند و ورود جنگجویانی از کشور‌های دیگر در کنار طالبان اوضاع را در افغانستان پیچیده‌تر کرده است.

تفاوت طالبان با وهابیت

فهم این موضوع را با قصه‌ای شروع می‌کنم. در سال‌های پیش روزی یکی از رهبران طالبان با اسامه بن لادن جلسه‌ای داشت. رهبر طالب به موقع در وقت ملاقات حاضر نشد و اسامه بن لادن به او گفت: «چرا شما پشتو‌ها سر وقت نمی‌آیید و برای وقت دیگران ارزش قائل نیستید؟»

آن رهبر طالب در جواب گفت: «عذر می‌خواهم. فرزند معلولی دارم و رفته بودم سر مزار فلان، ولی خدا تا شفایش را از او بگیرم. می‌دانم شما این کار را شرک می‌دانید، اما استغاثه از دیدگاه طالبان به شرط آنکه بداند رابطه، ولی با خدا چگونه است، هیچ اشکالی ندارد.»
در اینجا رهبر طالب به اسامه بن لادنی که وهابی بود و اکنون رهبر القاعده شده بود، این نکته را متذکر شد که استغاثه با شرط آنکه شرایطش رعایت شود، نزد ما جایز است، گرچه نزد وهابیون شرک است.

به طور خلاصه تفاوت‌های وهابیت با طالبان را می‌توان در موارد ذیل دانست:

۱) وهابیت در اجتهاد و تقلید، بیشتر رویکرد اجتهادی دارند، ولی طالبان مقلد ابوحنیفه هستند و رویکرد تقلیدی دارند.

۲) وهابیت، ماتریدیه را یک فرقه انحرافی می‌دانند، ولی طالبان از نظر اعتقادی ماتریدی _ اشعری هستند.

۳) وهابیت، صوفیان را مشرک و همه آداب و رسوم صوفیانه را بدعت و ابن عربی را ملحد، زندیق و کافر می‌داند، اما طالبان نگاه مثبتی به طرائق صوفیه دارند و ابن عربی را قبول دارند.

۴) هر دو تعریف عبادت ابن تیمیه را قبول دارند، اما در مصادیق اختلافات فراوانی دارند.

به نوعی می‌توان گفت طالبان بسیاری از اعمالی که وهابیت از مصادیق شرک و بدعت می‌دانند، با شرایطی قبول دارند که در قصه بالا بیان شد.

نمونه بارز آن تخریب قبور توسط وهابیت و عدم تخریب قبور توسط طالبان است. طالبان تا کنون هیچ قبری را تخریب نکرده اند و سفر برای زیارت قبور را نیز مستحب می‌داند.

البته طالبان عزاداری برای امام حسین (ع) را بدعت دانسته و نسبت به استغاثه و نذر برای اولیاء الهی حساسیت نشان می‌دهند و آنرا شرک می‌دانند، اما مسلمانان را به خاطر این اعمال تکفیر نمی‌کنند.

تفاوت طالبان با داعش

شناخت داعش بدون فهم سلفیه جهادی امکان پذیر نیست، همچنین فهم طالبان بدون شناخت دیوبندیه میسور نیست. تفکر داعش را می‌توان ترکیبی از اندیشه «توحید القصوری‌های مصر» با فکر «توحید القبوری‌های وهابی» دانست.

نکته حایز اهمیت این که گروه‌های جهادی مصری معتقد بودند که هدف وهابیت تنها موحد کردن [متوسلین به] قبر‌ها است، ولی ما باید به دنبال موحد کردن [حاکمان] قصر‌ها باشیم و مهم موحد کردن حاکمان و حکومت‌هاست. به طور خلاصه تقدم و اولویت «توحیدالقصور» بر «توحیدالقبور».

به نظر سلفیان جهادی، تمام حکومت‌هایی که حکم به غیر «ما انزل اللّه» می‌کنند، کافر به کفر آشکار هستند؛ لذا باید علیه آنان جهاد مسلحانه نمود. از طرفی، چون جهاد بر هر مسلمانی حکم وجوب عینی- همانند نماز را- دارد، به همین علت تمام حکومت‌های جهان اسلام از مصادیق طاغوت و جهاد مسلحانه علیه آنان واجب است.
همچنین ارتش‌های کشور‌های جهان اسلام و بقیه افرادی که موجب استحکام پایه‌های حکومت‌های کافر می‌شوند نیز از مصادیق کفر بوده و همگی باید کشته شوند. این تفکر در مصر ظهور کرد و در جنگ شوروی به افغانستان صادر شد و عنوان تفکر «افغانُ العرب» به خود گرفت.
این گروه بعد از جنگ افغانستان، رهبری به نام اسامه بن لادن پیدا کردند که یک وهابی‌ای بود که اکنون تفکر سلفیان جهادی را هم پذیرفته بود. در اینجا بود که تفکر «توحیدالقبوری وهابیت» به وسیله اسامه بن لادن به القاعده وارد شد و داعش که از دل القاعده بیرون آمد، هم توحید القصوری شدند و هم توحید القبوری!

اما طالبان هیچ یک از این افکار بالا را قبول ندارد و فقط دشمن مشترک آن‌ها (آمریکا) باعث شده بود تا اسامه بن لادن با ملاعمر بیعت و رهبر طالبان را به عنوان رهبر امارت اسلامی افغانستان بپذیرد.

از نظر داعشی‌ها، طالبانی‌ها به چند دلیل کافرند. اول اینکه نه افکار توحید القبوری را قبول دارند و نه توحید القصور را. دیگر اینکه، چون گرایشات صوفیانه دارند و برخی افکار تصوف را قبول دارند، مشرکند. سوم اینکه، چون تفکر ماتریدیه دارند، بدعتگذارند و چون کافران را کافر نمی‌دانند، بنابراین کافرند.

بعد از شکست داعش در عراق و سوریه، شاخه خراسان داعش در افغانستان فعال گردید و به جذب نیرو‌های طالبان پرداخت، اما عده کمی از طالبان جذب داعش افغانستان شدند و طالبان در موارد متعدد به جنگ با داعش رفت و بیشترین حمله به داعش در افغانستان توسط طالبان صورت گرفته است و داعش نیز متقابلا به طالبان حملاتی داشته است.

طالبان و شیعه

برای فهم نگاه طالبان نسبت به شیعه، باید به قرن‌ها قبل بازگردیم. زمانی که در ایران، صفویه رشد کرده بود و شیخ احمد سرهندی، ملقب به مجدد الف ثانی، در سال ۱۰۰۱ قمری کتابی با عنوان «رد روافض (شیعیان)» نوشت تا جلوی گسترش شیعه در هند را بگیرد. بعد از او شاه، ولی الله دهلوی، رهبر فکری و معنوی طالبان (دیوبندیان) دو کتاب در نقد شیعه نوشت. یکی «ازاله الخفاء عن خلافه الخلفاء» و دیگری «قره العینین فی تفصیل الشیخین».
پس از او پسرش کتابی به زبان فارسی در نقد شیعه به نام «تحفه اثنی عشریه» نوشت و بیان داشت شیعه از اسلام هیچ نصیبی ندارد و کفر آنان ثابت است. این کتاب به صورت وسیع در جامعه مسلمان شبه قاره هند و کشور‌های عربی تاثیرگذار بود.

رویکرد نقد شیعه در میان بزرگان مورد قبول طالبان، یک رسم علمی و فرهنگی شد. ملاقاسم نانوتوی و رشید احمد گنگوهی موسسان مکتب دیوبندیه و برخی از عالمان مورد اعتماد طالبان کتبی در نقد شیعه نوشتند. اکثر این آثار در نقد شیعه بود و کمتر از کفر شیعه سخن گفته می‌شد، اما برخی از نویسندگان به کفر شیعه تصریح کردند.

تندروی و افراط عده کمی از دیوبندیان در تصریح به کفر شیعه، باعث شد تا در پاکستان، گروهک سپاه صحابه به وجود آید که معتقد به کفر و وجوب قتل شیعه است. در کنار این رویکرد چهارصد ساله در نقد شیعه از سوی بزرگان مورد اعتماد طالبان، اختلاف قومی پشتون‌ها با هزاره‌ها مزید بر علت شده و رویکرد طالبان به شیعه را افراطی و گاه تکفیری کرده است. البته همچنان که در میان دیوبندیان افراد بزرگی هستند که در عین انتقاد به شیعه، اعتقاد به کفر شیعه ندارند، همین فضا در میان طالبان وجود دارد.

برخی با رویکرد غیر تکفیری و عده کثیری با رویکرد تکفیر شیعه در میان طالبان حضور دارند؛ بنابراین شیعیان باید در عین حفظ وحدت خود در افغانستان مواظب باشند تا در جنگ مذهبی شیعه و سنی ورود نکنند و درعین حال با اقتدار از خودشان دفاع کنند، اما مواظب باشند درگیر دعوای دولت و طالب نشوند که هم دولت پشتون است و هم طالب.

آینده افغانستان در سپهر طالبان

آنچه در ادامه می‌آید، تحلیل‌های پژوهشگری است که سال‌ها در زمینه فرق و مذاهب کار کرده است:

۱) بار‌ها گفته‌ام که آینده افغانستان از آن طالبان است، خواه بپسندیم یا آن را نپسندیم.

البته نویسنده این یادداشت، همانند میلیون‌ها نفر دیگر از انسان‌های آزاده، اصلا دوست ندارد طالبان سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۰ شمسی سرکار بیاید.

۲) چکیده بیست سال مطالعه بنده در زمینه سلفی گری و طالبان این را نشان می‌دهد که طالبان در میان پشتون‌ها و حتی در غیر آن دارای پایگاه مردمی است و الّا نمی‌توانست به این زودی، این همه استان را بدون درگیری و با کمترین تلفات از آن خود کند.

۳) پشتون‌ها که بیشترین جمعیت را در افغانستان دارند، مدافعان جدی طالبان هستند و معتقدم اگر یک رأی گیری آزاد در افغانستان صورت گیرد، طالبان رأی بسیار بالایی می‌آورد. چه بپسندیم یا آن را نپسندیم و پسند ما، هیچ فرقی در واقعیت افغانستان ندارد.

۴) به نظر می‌رسد طالبان از نظر ایدئولوژی و مبانی فرقی با بیست سال پیش نکرده است و تغییرات فعلی، تاکتیکی است؛ لذا در آینده، شیعیان، اقوام غیر پشتون، زنان و طرفداران دموکراسی لیبرال در افغانستان در سختی‌های بیشتری قرار خواهند گرفت.

۵) افغانستان هیچ تناسبی با عراق و سوریه ندارد، لذا حشد الشعبی در افغانستان نه جواب می‌دهد و نه به نفع شیعیان است. رویکرد‌های روزنامه جمهوری اسلامی در زمینه افغانستان فعلی را به نفع شیعیان نمی‌دانم.

۶) خشونت دولتی و سازمان یافته در آینده بیشتر خواهد شد، اما باید گروه‌ها و احزاب مخالف طالبان با انسجام خود برای آزادی‌های مشروع و قانونی خود از هم اکنون تلاش منسجم داشته باشند. امروز دیر است چه برسد به فردا.

باز هم درباره طالبان و تحولات افغانستان خواهم نوشت…

لینک کوتاه : https://v-o-h.ir/?p=22595
  • منبع : دانشگاه ادیان و مذاهب؛

مطالب مرتبط

20اردیبهشت
هدف از تخریب قبور ائمه بقیع(ع)، مبارزه با اسلام ناب است
حجت الاسلام رمضانعلی زاده طی گفت‌وگویی مطرح کرد؛

هدف از تخریب قبور ائمه بقیع(ع)، مبارزه با اسلام ناب است

07اردیبهشت
پناهجویان افغانستانی قربانی اوکراینی‌ها
نژادپرستی به سبک چشم آبی‌ها؛

پناهجویان افغانستانی قربانی اوکراینی‌ها

06اردیبهشت
همزمانی حوادث مزار شریف و قندور و ردپای تروریسم تکفیری
یادداشتی از حجت الاسلام محمدمهدی ایمانی‌پور؛

همزمانی حوادث مزار شریف و قندور و ردپای تروریسم تکفیری

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.