• امروز : سه شنبه - ۲۹ اسفند - ۱۴۰۲
  • برابر با : Tuesday - 19 March - 2024
کل اخبار 6233اخبار امروز 0

صدای حوزه امروز

دیدگاه آیت الله فاضل نسبت به ماجرای درمانگاه قم و طلبه ای که فیلم خرید ماشینش منتشر شد و ماجرای چای دبش! اگر فهم درستی از گزاره های دینی ندارید، لااقل ساکت بمانید! گفتگو با امام جماعت مسجد ۲۴ ساعته دهکده المپیک تهران / بهترین منصب در کره زمین امامت مسجد است! پاسخ معاون تبلیغ حوزه به دغدغه های مبلغان فضای مجازی؛ لزوم افزایش حمایت از مبلغین و خروج از پراکنده کاری ها دهمین جشنواره هنر آسمانی حوزه علمیه با محوریت تبلیغ نوین، هوش مصنوعی! پیام تقدیر و تشکر انجمن اساتید انقلابی سطوح عالی حوزه علمیه قم انتخابات چقدر ارتباط به اسلام و امام زمان (عج) دارد؟! امام محله‌ای که مسجد محوری در امور را به معنای واقعی دنبال می‌کند/ تشکیل گروههای سرود ویژه نوجوانان در مسیر جریان سازی جنس محتوای نامه های پیامبر(ص) به سران کشورها: تبلیغ با چاشنی عزت و تهدید! لزوم جدیت در مقابله مدبرانه با پدیده کشف حجاب گزارش کار مدیر حوزه های علمیه در جمع طلاب یزد؛ طرح جامع تبلیغ خدمت مقام معظم رهبری ارسال شده است سه هزار معلم طلبه بدون قائل شدن امتیازی خاص، جذب مدارس شدند/ برنامه درسی مدارس وابسته به حوزه فرقی با سایر مدارس ندارد زنگ هایی که در حوزه همیشه دیر به صدا در می آیند! امتداد اجتماعی روحانیت و جیغ های بنفش اصحاب مدرنیته!

7
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران مطرح کرد:

نسبت دین و شهرت و تأثیر سلبریتی ها در فرآیندهای اجتماعی

  • کد خبر : 28842
  • 29 مهر 1400 - 16:03
نسبت دین و شهرت و تأثیر سلبریتی ها در فرآیندهای اجتماعی
اگر سلبریتی می‌تواند کلاه سر ما بگذارد، اگر سلبریتی نوجوان ما را فریب می‌دهد، اگر سلبریتی پول می‌گیرد و برای کاندیداها تبلیغ می‌کند، اگر سلبریتی‌ها کالاهایی را تبلیغ می‌کنند که خودشان هرگز خارج از برنامه حاضر نیستند که استفاده کنند، تقصیر ماست که اینها را دنبال می‌کنیم.

به گزارش صدای حوزه، نشست تخصصی «سلبریتیسم: روند هیجانی گزینش‌ها» با حضور اساتید علوم اجتماعی برگزار گردید. یکی از اساتید حاضر در این نشست «دکتر احسان شاهقاسمی»، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران بود که به موضوع «تأثیر سلبریتی در فرایندهای اجتماعی» پرداخت؛ در ادامه متن گفتگوی ایشان تقدیم می‌گردد:

جناب دکتر برای اینکه موضوع و محل نزاع برای مخاطبین ما مشخص شود، بفرمایید در جهان امروز چه نسبتی بین شهرت و دین وجود دارد؟

شهرت و دین همیشه با هم نسبت داشتند، ولی امروز خیلی این نسبت قوی‌تر شده است. در واقع با افول دین در همه جوامع ما شاهد ظهور دین شهرت و دین خود هستیم. تا جایی که من می‌دانم، دین با شیب کند در حال افول است و تعداد دین‌داران هر روز کمتر می‌شود، اما نیاز به دین یک چیز عام است و انسان‌ها نیاز به دین دارند. من همیشه سر کلاس به دانشجویان می‌گویم نذر حضرت عباس کنید و پیاده به کربلا بروید، خجالت نکشید، اما اگر نیاز به دین دارید، انصافاً همان دین‌های ابراهیمی خیلی بهتر هستند. هر کدام را خودتان خواستید، انتخاب کنید، چون اگر اینها را انتخاب نکنید، یا باید سمت کائنات بروید یا سمت اوشو یا کریشنا مورتی بروید یا اینکه سلبریتی‌ها را بپرستید؛ یعنی یک خدای کوچکی انتخاب کنیم که مثل ماست و همه رذایلی که در وجود ماست، در آنها هم هست، اما از یک جهان بالاتر است. ما می‌خواهیم این موجود را بپرستیم که در این صورت، وضعیت رقت‌باری پیدا می‌کند.

ماهیت دین

دینِ خود چیست؟ جهان مدرن به ما می‌گوید که شما مقدس هستید. شما حقتان را نگرفتید. در حقیقت، ما را فریب می‌دهند، مثل کارگاه‌های «چگونه پولدار شویم» که فرد ۵۰ هزار تومان می‌گیرد و می‌گوید بیایید در کلاس من شرکت کنید. کسی از او نمی‌پرسد که خودت چرا به این ۵۰ هزار تومان نیاز داری؟

همین اتفاق در مورد دین افتاده است، یعنی به ما می‌گوید حق تو را خوردند، تا خودش حق ما را بخورد و این‌گونه است به ما می‌گوید: خودت را بپرست؛ تو شایسته پرستش هستی. این کپسول را بخور تا جوان بمانی، آن کرم را بزن که جوان بمانی. دوست داریم مثل سلبریتی‌ها بدرخشید. از آنجا که اکثر ما بنا به تعریف، این امکان را نداریم، به سمت سلبریتی‌ها هل داده می‌شویم؛ یعنی آدمی که مثل خودمان هست را پیدا می‌کنیم. ما نتوانستیم حقمان را بگیریم، اما او گرفته است و خوب هم گرفته است. بنابراین تلاش می‌کنیم به صورت نیابتی لذت ببریم. مثلاً صفحه بچه پولدارهای تهران درست می‌شود و چند صد هزار ایرانی اینها را دنبال می‌کنند، چون آنها نمی‌توانند از این امکانات استفاده کنند. در واقع فرد تعارف را زمین گذشته است. پیش از این، فرد با پولش سرمایه‌گذاری و تبلیغ می‌کرد که من خواننده خوبی هستم. امروزه این تعارف‌ها را کنار گذشته است و می‌گوید من پولدار هستم و شغلم پولداری است.

اتفاق جالبی که می‌افتد، این است که می‌بینید پرستندگان سلبریتی‌ها، در حد افراط سلبریتی‌ها را دائم تعقیب می‌کنند که گاهی فیلم‌های اینها نیز در ایران منتشر می‌شود. و مثلاً اگر سلبریتی آزارنده باشد یا اشتباه کند، مثلاً فردی را هل بدهد یا مشتی به آن فرد بزند و از آنجا که سلبریتی‌ها هم آدم‌های خودشیفته‌ای هستند، و این کارها از آنها بعید نیست. در تمام موارد در ایران، ترکیه، آمریکا، فرانسه و… هر جایی که من خواندم، آن فرد از آن سلبریتی که تا قبل از این اتفاق اون را می‌پرستید، شکایت می‌کند و دیه می‌گیرد و دیگر پیدایش نمی‌شود؛ در اینجا کسی که می‌گفت سلبریتی‌ها را می‌پرستم، پول می‌گیرد و می‌رود. اما این امر درباره بزرگان دینی اتفاق نمی‌افتد که مثلا بزرگ دینی فردی را طرد کند و آن فرد شکایت کند و بخواهد دیه بگیرد.

کارکردهای دین

دین سابقه بلندی دارد و برخی اصلاحات روی آن انجام شده تا با ذات و سرشت آدمی همخوان‌تر باشد. می‌دانید که «اعتراف» در مسیحیت یک چیز اورجینال و اصیل نیست. از قرن ۱۱ و ۱۲ اعتراف وارد مسیحیت شد. سپس مشخص شد که این امر که «تو اعتراف کن، گناهانت بخشیده می‌شود»، خیلی آرام‌بخش است.

منظورم این است که حتی اگر دین را سیستم الهی درنظر نگیریم و دین سیستم اجتماعی باشد، این سیستم بیش از ۸۰ درصد کارآمدی اجتماعی دارد. وحدت اجتماعی ایجاد می‌کند، آرامش فردی ایجاد می‌کند. افراد مذهبی معمولاً بیش از ۹۰ سال عمر می‌کنند، چون دین به آدم آرامش می‌دهد. دین، سیستمی است که به خوبی عمل می‌کند و اشکالاتش گرفته شده است و آماده است که از آن استفاده کنید. در همه‌جا ازجمله در صنعت شهرت می‌توانید از دین استفاده کنید.

از آنجا که اغلب ما در جهان امروز احساس خودکم‌بینی و احساس بدبختی داریم، احساس می‌کنیم ما باید طور دیگری رفتار کنیم، یک دین را با یک دین دیگر عوض می‌کنیم. یک دین که ما را به آرامش می‌رساند، می‌دهیم تا دینی که پیوسته برای ما رنج ایجاد می‌کند، به دست بیاوریم. این نکته‌ای است که معمولاً در جهان مدرن به ما آموزش داده نمی‌شود.

سلبریتی‌ها به عنوان الهه برای انسان‌های کم سن و سال، در تبلیغات و برای ظهور و بروز خودشان از تبلیغات دینی هم استفاده می‌کنند. در این تبلیغات دینی چه عناصر و چه مؤلفه‌هایی را می‌توانند برای تبلیغ خودشان به کار بگیرند که ظهور و بروز اجتماعی را داشته باشد؟

در سؤالتان دو نکته گفتید که از اصل سؤال شما مهم‌تر بود. یکی اینکه الهه‌هایی هستند و دوم اینکه افرادی با سن کمتر آنها را پرستش می‌کنند. اول اجازه بدهید سؤالتان را پاسخ بدهم. همه عناصر دینی، کمتر یا بیشتر به کار برده می‌شوند. «پرستش» و «سرسپردگی» را بیشتر استفاده می‌کنند. درمواردی که عنصر گمنامی ارزش است، مثلاً فرد کمک مالی می‌کند و نمی‌گذارد کسی بفهمد. و بعدها طرف می‌میرد و بعد معلوم می‌شود که آن آدم پولداری که می‌گفتند دستش در جیبش نمی‌رود، ۱۵۰ خانواده زیر پوشش این فرد بودند. شخصاً این‌گونه آدم‌ها را می‌شناسم که در دوران زندگی طعنه‌های زیادی می‌شنیدند، ولی چیزی نمی‌گفتند؛ البته بین سلبریتی‌ها این طور نیست.

اگر اجازه بدهید آن دو نکته را بگویم، چون خیلی مهم هستند. به زبان انگلیسی سلبریتی‌ها را خدایان یا خداها می‌گویند. اگر در مجلات مردم‌پسند سرچ کنید، می‌گویند: این فرد خدای زیبایی است. کمی بحث کنیم که اینها چقدر خدا هستند. در جهان مدرن، در جهانی که دینِ خود به ما تحمیل شده است، به ما می‌گویند: خودت را بپرست، وقتت را برای دیگران نگذار، پولت را خرج دیگران نکن، راحت «نه» بگو. امروز حتی در جامعه ما آدم‌های مذهبی هم، چنین هستند. طرف خواستگار دارد، خواستگار هم مذهبی است و دختر و خانواده‌اش هم مذهبی هستند. و می‌پرسند چقدر پول دارید؟

وقتی من می‌گویم دینِ خود به من تحمیل شده است، ابعاد آن خیلی گسترده‌تر از این است که در نگاه اول به نظر بیاید. سؤال این است که ما چه خدایی برای دین خود می‌خواهیم؟ ما خدایی نمی‌خواهیم که در آسمان‌ها و مظهر همه پاکی‌هاست، چون اگر آن خدا را بخواهیم، نمی‌توانیم به دین خود اعتقاد داشته باشیم. ما خدایی را می‌خواهیم که خدای معمولی و بدن‌دار باشد. ما خدایی را می‌خواهیم که رذالت‌های ما را داشته باشد و به رذائل توجیه بروز بدهد. ما خدایان سکسی می‌خواهیم. افراد دین خود به ما می‌گوید: اتفاقاً گناهان لذت‌بخش است و گناهان، حق است. بدن مقدس، معبدی است که در جهان مدرن برای ما درست شده است. و می‌گویند هرآنچه بدن که معبد است از تو می‌خواهد آن حق است، باید به آن سمت بروید.

شباهت‌های خدایان دینِ خود با خدایان باستان

خدایان را نگاه کنید. خدایان خودشان این‌کاره هستند. از این جهت، دین جدید و دین شهرت، گرچه فرسنگ‌ها از دین‌های ابراهیمی و اصیل فاصله دارد، اما به‌شدت شبیه دین‌های یونان و روم باستان هستند. خیلی شباهت دارند، آقای پیتر وارد در کتاب خدایان بدکردار که من ترجمه کردم، بسیار خوب اینها را تشبیه می‌کند و می‌گوید خدایان باستان بی‌اخلاق بودند. چیزی که ما از قدیسان می‌دانیم -چه در مسیحیت و چه در اسلام- در آنها نبوده است. خدای خدایان که زئوس بوده است، اسطوره بی‌اخلاقی بوده است. زنش که الهه الهگان بوده است، خانه به خانه دنبال شوهرش می‌گشته تا مُچ شوهرش را با زن‌ها بگیرد. بنابراین، به سلبریتی‌های الان خیلی شباهت داشتند. آنها یک درجه از ما بالاتر بودند، اما نه در اخلاق، بلکه در بی‌اخلاقی.

شباهت دیگر این است که آن خدایان جا و مکان خاصی داشتند، اما خدای واقعی جا ندارد؛ همه‌جا هست، جای خاصی ندارد که بگوییم بین آن دو ستاره است و رو به آن سمت نماز بخوانید، ولی خدایان یونان جا داشتند و در کوه بودند. سلبریتی‌ها در بالیوود یا در هالیوود هستند (صنعت فیلم نیجریه که خیلی قدرتمند است و فکر می‌کنم در رتبه دوم یا سوم دنیاست) یا در هالیوود هستند یا در پاریس هستند. پس سلبریتی‌ها جا دارند. خدایان یونان و روم باستان، بعضی وقت‌ها با آدم‌های معمولی ازدواج می‌کردند. سلبریتی‌ها هم گاهی از کوه اُلمپ پایین می‌آیند و با آدم‌های معمولی ازدواج می‌کنند.

در تاریخ بشر چیزهای عجیب و غریب زیادی می‌بینید. مثلاً چه کسی سال ۲۰۱۰ فکر می‌کرد که سال ۲۰۱۴ داعش می‌آید و در سده ۲۱ چنین جنایاتی را انجام می‌دهد. پس هر چیزی ممکن است؛ ازجمله سال‌ها بعد از افول دین‌های یونان و روم باستان شما می‌بینید که به صورت واقعی‌تری بروز پیدا کردند و حتی در کشور ما که پیشینه اسلامی و ایرانی دارد و هرگز چنین چیزی نبوده است، الان متاسفانه رایج شده است.

به افرادی با سن پایین‌تر، اشاره کردید که کاملاً درست است. جامعه ما رهاست. ما در دبیرستان‌ها چه داریم به دانش‌آموزان درس می‌دهیم؟ سواد رسانه‌ای، سواد شهرت، سواد شبکه را به دانش‌آموزان هرگز درس نمی‌دهیم. کتاب سواد رسانه‌ای وجود دارد که همکاران عزیز بنده نوشتند. نقاط قوتی دارد، ولی عملاً کاری نمی‌کند. به دلایل مختلف این کتاب تقریباً برای ما کاری نکرده است. مثلاً شما در دبیرستانی می‌بینید ۴۰ درصد دانش‌آموزان اصلاً نماز نمی‌خوانند. اگر بخواهید استدلال دینی بیاورید یا استدلال سیاسی به نفع جمهوری اسلامی بیاورید، کاری از پیش نمی‌برید. ۳۰-۴۰ درصد حزب‌اللهی، با شما همخوان هستند، اما اگر هدفتان آن گروه دیگر است که به این نتیجه رسیده که اینها همه حرف مفت است، این راهش نیست که بخواهید استدلال دینی بیاورید.

لزوم هدایت نوجوانان در دنیای مدرن

سن نوجوانی، سن پرآشوب است و سن تجربه نیست. سنی است که شما تصورات خاص درباره خودتان دارید. من خودم در سن ۱۶-۱۷ سالگی فکر می‌کردم که هیچ فورواردی در دنیا به اندازه من بلد نیست گل بزند. الان خودم نگاه می‌کنم، شاید در حد شهرستان بودم. آدم تصور عجیبی از خودش دارد که غیرواقعی است و شما را راحت می‌شود فریب داد. می‌گویند فلانی را ببین روزی ۱۵ ساعت در شبکه‌ها می‌گشت و امروز سلبریتی شده است. اگر روزی ۱۲ ساعت تلاش کنی، تو هم یک روز سلبریتی ملی می‌شوی و می‌توانی ماهی ۴۰۰-۵۰۰ میلیون درآمد داشته باشی.

من به عنوان کسی که عمرم را در این حوزه گذاشتم، می‌گویم نوجوانانِ ما رها هستند. به‌ دانشگاه می‌آیند و در کلاس‌های ما شرکت می‌کنند و اعتراف‌های عجیبی می‌کنند. می‌گویند: پدر و مادر ما با عدم نظارت، نوجوانی ما را به باد دادند. فردی دانشجوی من است و الان در مورد سلبریتی‌ها خیلی مقاله می‌نویسد و مقالاتش در سایت‌ها منتشر می‌شود. این فرد می‌گوید: من سال‌ها برای فلان سلبریتی خانم بردگی کردم. آن خانم می‌گفت فلانی به من این حرف را زده است، ما به صفحه آن فرد می‌رفتیم و فحش می‌دادیم. من سازماندهی می‌کردم چند صد نفر به صفحه فلان بروند و فحش بدهند.

این خیلی جای کار دارد. من از شما تشکر می‌کنم که این جلسات را راه می‌اندازید. این نقطه شروع است. ما نباید اینجا متوقف شویم. باید به زبان نوجوانان با نوجوانان صحبت کنیم. باید به آنها بگوییم که توجه آنها یک کالای گران‌قیمت است و سلبریتی‌ها آن توجه را می‌دزدند و از آنها اطاعت بی‌قید و شرط می‌خواهند. این اتفاقی است که باید بیفتد و تا الان چنین اتفاقی نیفتاده است.

یک گام عقب‌تر بیاییم و روی این پرستش زوم کنیم و در مورد آن صحبت کنیم. این پرستش چقدر واقعی است؟ چقدر حقیقی است؟ پرستش خدای متعال آدابی دارد، حقیقی است، فرد آثارش را می‌بیند. پرستش سلبریتی‌ها چقدر واقعی است؟ چقدر از روی نیاز است؟

این پرستش واقعی نیست. اما اجازه بدهید پیشینه‌ای را مطرح کنم. نیچه در کودکی دین‌دار بود و بعدها ضد دین شد. نیچه می‌گفت مسیحیت و یهودیت دین‌های برده‌ها هستند. مثل اینکه شما در غیرانسانی‌ترین شرایط یک نفر را بگیرید و به او بگویید من فقط نانی می‌دهم که زنده بمانی و باید فقط برای من کار کنی.

نیچه می‌گفت برده‌ها گفتند که ما باید شورش کنیم. اگر شورش کنیم، کشته می‌شویم. پس کاری کنیم که از زندگی بردگی لذت ببریم. از این به بعد، هر کسی هر بلایی سر ما بیاورد، می‌گوییم تو داری به خودت ظلم می‌کنی. اگر کسی به صورت ما سیلی زد، آن طرف صورتت را هم بیاور و بگو بزن. بنابراین در نیمه دوم سده ۱۹ نیچه مشاهده کرد که در غرب، مردم همچنان به کلیسا می‌روند، اما فقط روز یکشنبه. دنیای مدرن، مانند سده‌های میانه نیست که دین در تمام وجوه زندگی از شیوه پول درآوردن و شیوه غذاخوردن و تعامل با دیگران دخالت داشته باشد. او جمله مشهورش را گفت که خدا مرده است. آدم‌ها هر وقت لازم داشتند، خدا را درست کردند و هر وقت لازم نداشتند، خدا را کشتند و این به درد ما نمی‌خورد که یکشنبه به کلیسا برویم و در عشای ربانی آرامش دین را داشته باشیم تا لذت مادی ببریم.

سست بودن بنیان‌های دین شهرت

این مطلب درباره سلبریتی‌ها خیلی صدق می‌کند. اشاره کردم که اگر سلبریتی اشتباه کند و آسیبی به فالوور یا هوادار بزند، حتماً دیه می‌گیرد. شما مایکل جکسون را ببینید، ایشان همیشه مشکل مالی داشت. او یک سرزمین به‌نام نورلند درست کرد که مزرعه بزرگی در کالیفرنیا بود که آن را خریده و در آنجا شهربازی درست کرده بود. او شکلات و آبنبات‌فروشی و سوپرمارکت را فقط برای یک بچه درست کرده بود. آنجا تیمی بودند که نورلند را مدیریت می‌کردند. در ابتدا به نظر می‌رسید که او آدم با حال آسمانی است که عاشق بچه‌هاست، اما الان مشخص شده است که به بچه‌ها تجاوز می‌کرده است. خانواده این بچه‌ها متوجه می‌شوند، تعدادی از خانواده‌ها تا بعد از مرگ مایکل جکسون به بچه‌ها نگفتند. ایشان با وجود اینکه پردرآمدترین خانواده دنیا بود، همیشه مشکل مالی داشت. دائم به این خانواده‌ها دیه می‌داد که ساکت بمانند، اما همچنان کارهایش را ادامه می‌داد.

عرضم این است که اینها هیچ کدام واقعی نیست. البته اتفاقاتی هم می‌افتد. مثلاً اگر از سلبریتی که می‌گوید حاضرم برای او بمیرم، ۱میلیارد تومان بتوانم دیه بگیرد، می‌گیرد. ولی اگر بتواند یک میلیون بگیرد، ممکن است ببخشید. یعنی چیزی هست، ولی بسیار ضعیف است.

می‌دانید داعش شهرها را چطور می‌گرفت؟ مثلا الرمادی سه پست نگهبانی داشت، سه پست را با ماشین‌های انتحاری منفجرکرده و همه سربازها فرار می‌کردند. البته که داعش جنایتکار است، ولی شما دین‌داری او را با دین‌داری هواداران مایکل جکسون مقایسه کنید. بالاتر از این نیست که شما از جانتان بگذرید. کسی که از جانش می‌گذرد، از یک میلیون دلار هم می‌گذرد. هوادار سلبریتی‌ها این کار را نمی‌کنند.

در کشور ما که ۸۰ درصد تهرانی‌ها در خانه‌های زیر ۸۰ متر زندگی می‌کنند، جا برای این بازی‌ها نیست، ولی آمریکایی‌ها که خانه‌های بزرگتر سه خوابه و چهار خوابه دارند، یک اتاق مخصوص پرستش است. یعنی یک اتاق، اتاق الویس پریسلی است. اگر جستجو کنید الویسِ روم در خانه بعضی از آمریکایی‌هاست. گاهی تشییع جنازه‌های نمادین و چیزی مثل فاتحه‌خوانی جمعی خودمان دارند. اینها برگزار می‌شود. دین شهرت و هر دینی که مال اوشو یا مال مایکل جکسون باشد و هر دینی که بر مبنای پرهیز نباشد و لذت‌های مادی و جسمی را به لذت‌های معنوی ترجیح بدهد، دین سستی است. این، اصل فراگیر در مطالعات دینی است.

من کمی بحث را عینی‌تر کنم. چه کمپانی‌ها و افراد و گروه‌هایی از فرهنگ شهرت و از سلبریتی‌ها سود می‌برند؟ سرمایه‌دارها و کسانی که پشت صحنه هستند، چه کسانی هستند و اینها چه سودهایی می‌برند و برای سودهای کلان خودشان چه استفاده‌هایی از سلبریتی‌ها می‌کنند؟

شرکت‌ها استفاده می‌کنند، نهادها استفاده می‌کنند. همه هم سود می‌برند. سلبریتی سود کلانی می‌برد، شرکت سود می‌برد. افراد و سیاسیون از حمایت سلبریتی‌ها استفاده می‌کنند. تنها کسانی که ضرر می‌کنند، فرهنگ ماست که فراتر از ماست. مگر ما چند سال زنده هستیم. ما می‌میریم. فرهنگ ما می‌ماند. در طول چند هزار سال این فرهنگ درست شده و به دست ما رسیده و ما متأسفانه این فرهنگ را به‌صورت ناقص به‌دست نسل بعدی می‌دهیم. فرهنگ ما و مردم عادی و هواداران ضرر می‌کنند؛ به‌خاطر اینکه اغلب افراد جز به سود شخصی فکر نمی‌کنند.

ما مردم باید از خودمان بپرسیم که چرا سلبریتی‌ها چیزی را تبلیغ می‌کنند که خودشان استفاده نمی‌کنند؟ آیا خودش این کفش ۵۰ هزار تومانی را می‌پوشد؟ اصلاً جنس ایرانی استفاده می‌کند که ما می‌گوییم مقاومت کنیم؟ بنده چون در انتخابات قرار نیست شرکت کنم، راحت همه را گردن مردم می‌اندازم. ما اگر دنبال‌کننده این افراد نباشیم که مظهر همه رذالت‌ها هستند، از بین خواهند رفت. یک عده می‌گویند اینها را بگیرید. چرا اینها را بگیرند، وقتی تو خودت فالوور اینها هستی؟ من خودم در مورد اینها مقاله نوشتم. مقاله «پورنوگرافی فقر» که الان رفرنس است. در مورد پورنوگرافی فمینیسم مقاله نوشتم که زنان را تشویق به خیانت علیه شوهر می‌کنند، زنان را تشویق به توطئه علیه شوهران می‌کنند. زنان را تشویق می‌کنند که مواد مخدر در جیب شوهر بگذارند و بعد به پلیس اطلاع بدهند که بتوانند مهریه بگیرند. من گفتم که اینها یکی از انواع پورنوگرافی است. منتهی من اینها را فالوو نمی‌کنم. چون نباید اینها را دنبال کنیم. اگر سلبریتی می‌تواند کلاه سر ما بگذارد، اگر سلبریتی نوجوان ما را فریب می‌دهد، اگر سلبریتی پول می‌گیرد و برای کاندیداها تبلیغ می‌کند، اگر سلبریتی‌ها کالاهایی را تبلیغ می‌کنند که خودشان هرگز خارج از برنامه حاضر نیستند که استفاده کنند، تقصیر ماست که اینها را دنبال می‌کنیم.

رسالت دانشگاه‌ها در مواجه با سلبریتی‌ها

مسئله دیگر، دانشگاه‌های ماست. دانشگاه‌های ما کارکرد خودشان را از دست دادند. کتاب زرد و نازلی به‌نام «ملت عشق» وجود دارد؛ شما ببینید در مورد شمس و مولانا چه گفته است! گذشته از اینکه حرف‌های خیلی عجیب و غریبی زده که هیچ عقلی قبول نمی‌کند، حتی کتاب شمس و مولانا را نخوانده است. چرا اساتید ادبیات ایران ساکت هستند؟ اگر کتاب خوب است، تأیید بدهید و اگر خوب نیست، نقد کنید.

این کتاب ۲۰ بار به من به‌عنوان کتاب فوق‌العاده پیشنهاد شده بود که در دوران کرونا که وقت زیاد داشتم، اینها را خواندم. این خیلی دردناک است. برنامه‌ای مدتی پیش داشتم که صحبت می‌کردم. ۵ کارشناس دیگر بودند. من گفتم سلبریتی‌هایی که مظهر همه رذایل هستند، چطور می‌خواهند مرشد بچه‌های ما باشند. هر ۵ نفر اعتراض کردند که شما چرا به این زبان صحبت می‌کنید؟ می‌گویم شما در کجای این جامعه هستید؟ تا حالا مترو سوار شدید؟ این‌گونه نمی‌شود که شما جامعه‌شناس باشید و یکبار سوار اتوبوس نشده باشید. نمی‌شود شما جامعه‌شناس باشید و تا حالا پایین شهر نرفته باشید. اینها واقعا خیلی دردناک است.

سلبریتی می‌گوید: من تن‌فروش هستم، بعد شما می‌گویید: چرا مظهر رذایل است؟ کار دانشگاه فقط سخنرانی و پروژه گرفتن و کت شلوار پوشیدن نیست. خیلی از همکاران ما هستند که کارهای ارزشمندی انجام می‌دهند، گرچه متاسفانه دیده نمی‌شود، اما عرضم این است که مردم اینها را دنبال نکنند. اینها اگر وجود دارند، به خاطر توجه شماست. دوم اینکه اگر می‌گوییم ما را تحویل نمی‌گیرند، کسی از ما نمی‌پرسد، به این دلیل است که ما حرفی برای گفتن نداریم. اگر حرفی برای گفتن داشته باشیم، این حرف در دانشگاه نمی‌ماند؛ بلکه بیرون می‌رود و در جامعه می‌گردد. اگر حرفی برای گفتن داشته باشیم، در عمق جامعه می‌رود و تقاضا ایجاد می‌شود.

سنجش واقع‌نمایی نیکوکاری‌های سلبریتی‌ها

نیکوکاری و کمک‌های خیرخواهانه سلبریتی‌ها چقدر واقعی است و چقدر پیشبرد در جامعه موثر است؟

خیلی غیرواقعی است. من خیلی بدبین هستم و می‌گویم همه آن غیرواقعی است؛ ولی واقعیت این است که بخشی از افراد که به‌صورت گمنام کار خیر می‌کنند را نمی‌بینیم. بنابراین، نمی‌توان گفت چون من ندیدم، وجود ندارد. به همین دلیل، اخلاق حکم می‌کند که احتیاط را رعایت کنیم و بگوییم خیلی‌ از نیکوکاری‌ها واقعی نیست. سؤال این است که چرا سلبریتی‌ها باید از پول عزیزشان بگذرند که یک نفر خانه داشته باشد یا یک نفر شب شام خوب بخورد یا ۵ سال کرایه خانه او پرداخت شود؟

پاسخ این سؤال خیلی پیچیده است. به طور کلی، صنعت شهرت، یک صنعت پیچیده و نابرابر است که مهندسان اثر، کارزارها و رفتارها و شبه‌رویدادها را طراحی می‌کنند و مخاطبان ناآگاه و بی‌دفاع فریب می‌خورند. سلبریتی‌ها مشاور رسانه‌ای دارند، مردم مشاور رسانه‌ای ندارد و فریب می‌خوردند یا بهتر بگوییم بخش مهمی از آنها فریب می خورند. در ایران و غرب همین است.

سلبریتی‌ها کار خیر می‌کنند، به دلیل اینکه این کار باعث افزایش محبوبیت آنها می‌شود، چون ما خشمگین هستیم که شما چه‌کار می‌کنید که ماهی ۶۰۰ میلیون درآمد دارید؟ با این کاری که می‌کنند، با این پولی که به فقرا می‌دهند، علاوه بر اینکه بخشی از این خشم را فرومی‌نشاند، خودشان را هم واکسینه می‌کند؛ می‌گوید من اگر پول در می‌آورم، این پول را دارم به فقرا می‌دهم و دیگر نمی‌گوید خانه‌ای که در کانادا خریدم، از همین پول‌هاست. این نکته‌ای است که معمولاً دیده نمی‌شود.

کنسرت live 8 دهه ۱۹۸۰ برگزار شد. آقای بونو گفتند زمانی که بچه بودیم، به ما می‌گفتند غذا بخور که قحطی دارد می‌آید. ما فیلم‌های قحطی اتیوپی را می‌دیدیم. آن زمان می‌گفتند خواننده‌ها رایگان بخوانند و پول کنسرت را به قحطی‌زدگان آفریقا می‌دادند. در آن زمان، پول زیادی جمع شد. همین کنسرت را سال ۲۰۰۸ با عنوان لایو ۸ برگزار کردند. از راه دور عده‌ای خواننده با تیمشان آمدند و رایگان اقامت کردند، رایگان نواختند و رایگان خواندند و رایگان هم رفتند. نه‌تنها پولی نگرفتند، بلکه پول بلیط کنسرت اینها صرف فقرا شد.

آیا می‌دانید که فروش تک‌آهنگ‌های پینک فلوید تا ۳۰۰۰ درصد افزایش پیدا کرد؟ فکر کنم ترانه «کاش الان اینجا بودی» ۳۰۰۰ درصد فروش آن افزایش پیدا کرد؛ یعنی ده برابر پول آن کنسرت افزایش فروش داشت. من می‌گویم نه‌تنها پول نمی‌دهند، بلکه پول هم به‌دست می‌آورند. می‌دانید محبوبیت اینها چقدر افزایش پیدا می‌کند؟ این خیلی مهم است و در ایران هم این وضعیت را می‌بینیم، البته در ایران وضع خنده‌داری پیدا می‌کند. شما از بالاشهر تهران با سرویس VIP از کنار زباله‌گردها و کارگران جنسی و بچه‌های سر خیابان و معتادان متجاهر رد شوید و به فرودگاه امام بروید، با پرواز بیزینس کلاس فرانکفورت به پاریس و بلژیک بروید و دور بزنید و به آفریقا بروید و آنجا یک پلاستیک ساندویچ بردارید و به سیاهان ساندویچ بدهید و دوربین از پشت سر بیاید و فیلم بگیرد. این امر، وضع خنده‌دار و رقت‌باری پیدا می‌کند. در این حالت، دم خروس بیرون می‌زند. این کلک کار می‌کند، ولی نه برای همه ما.

غربی‌ها به‌خوبی این کار را انجام می‌دهند، مثلاً از سوئز به آفریقا می‌روند، ولی ما جامعه‌ای هستیم که تحت فشار تحریم‌ها هستیم، مشکلات زیاد حاشیه‌نشینی داریم، مشکلات زیادی داریم. پس همه ما ایرانیان هر روز با این مشکلات مواجه هستیم، اما در غرب برنامه حرفه‌ای‌تری طراحی می‌شود، البته همان‌جا دم خروس بیرون می‌زند؛ مثلا مدونا به مالاوی می‌رود، مدرسه شبانه‌روزی دخترانه می‌زند و بچه بی‌سرپرست سیاه‌پوست را به فرزندی قبول می‌کند و می‌گوید: این بچه من است. خیلی سخت می‌شود گفت این فرد کلک می‌زند، اما باید دانست کلک می‌زند، ازجمله اینکه معلوم شد که بچه پدر دارد. یا اینکه وقتی مدونا می‌خواهد وارد آن کشور شود، مالاوی به عنوان کشور مستقل، تبدیل به دژ می‌شود.

راه‌حل برون‌رفت از مشکلات کشورهای آفریقایی

اینها هرگز کار جدی نمی‌کنند. الان شما به ده هزار نفر غذا دادید. شب که برگشتید، فردا صبح صبحانه چه می‌خواهد بخورد؟ صبحانه پکیج دادید. ناهار چه می‌شود؟ فردا یا پس فردا چه می‌شود؟ اگر شما می‌خواهید مشکل آفریقا را حل کنید، آفریقا دو راه حل دارد:

کنترل جمعیت؛ طرف اگر پول داشته باشد، زن می‌گیرد. طرف پولدار است، ۸۰ تا بچه دارد. این مسئله، چیز عجیبی در آفریقاست. مگر زمین چقدر جان دارد که به اینها گندم بدهد؟ شما باید رشد جمعیت را کنترل کنید. سلبریتی‌های غربی این کار را نمی‌کنند، چون به محض اینکه این کار را کنند، گاردشان باز می‌شود و اتهام نژادپرستی می‌زنند که می‌خواهید تعداد سیاه‌پوست‌ها را کم کنید.
حکومت‌های قدرتمند؛ توسعه، حکومت قدرتمند می‌خواهد. توسعه، حکومت دیکتاتوری می‌خواهد. دیکتاتوری که فاسد و وابسته نباشد. دانشگاه خیلی ضعیف است. شما در دانشگاه بگویید افغانستان دیکتاتوری می‌خواهد. افغانستان و جوامع قومی دیکتاتوری می‌خواهد؛ البته دیکتاتوری که مدرن باشد. توسعه، رضاشاه می‌خواهد که بگوید به زور سرنیزه باید راه آهن و جاده بزنید، باید پلیس بزنید، راهزنی را متوقف کنید. وقتی این دو اتفاق بیفتد، بچه‌ها درس می‌خوانند. وقتی بچه‌ها درس بخوانند، خودشان مشکلشان را حل می ‌کنند.
سلبریتی‌ها این کار را هم نمی‌کنند، چون اگربخواهند از حکومت‌های دیکتاتور پشتیبانی کنند، در غرب آبرویشان می‌رود. در آفریقا چنین چیزی نیست. خیلی جالب است. سلبریتی‌ها کارشناس نیستند. شرق‌شناسی ادوارد سعید گرچه اشکالات و حفره‌هایی دارد، اما یک نکته خیلی مهم دارد، چرا فکر می‌کنید آن آفریقایی خودش بلد نیست که چه بلایی سرش می‌آید و تو باید بروی به او بگویی.

مشکل ما با بعضی از خارجی‌هایی که به ایران می‌آمدند و ضریب هوشی پایین داشتند، همین بود که می‌گفت این کار را بکن. چرا فکر می‌کنید ما بلد نیستیم؟ اینجا خاورمیانه است. اصلاً بلد نیستید زندگی کردن در خاورمیانه یعنی چه. اینجا جایی است که تو برای زنده ماندن باید تلاش کنی. اینجا نیاز به امنیت دارد. اینجا پرآشوب‌ترین منطقه دنیاست. شاید تو شهروند منظم‌تری باشی، ولی آدم‌های اینجا از تو خیلی پیچیده‌تر هستند. این خودش نژادپرستی است که به آفریقایی‌ها می‌گویید بگذارید بچه‌ها درس بخوانند، دعوا نکنید، درست رفتار کنید. این بدترین نوع نژادپرستی است.

سلبریتی‌ها می‌گویند ما ضدجنگ هستیم. گویا کسی طرفدار جنگ است! الان تهران سه روز با داعش فاصله دارد، یعنی اگر پسران ما شجاع نباشند، اگر پسران ما جانشان را در مرز به خط نیندازند، سه روز بعد داعش از زنان تهرانی برده جنسی به عراق می‌برد. یعنی تا این حد امنیت شکننده است. سلبریتی‌ها پیوسته می‌گویند نه به جنگ و خشونت! ولی وقتی خودشان آنجا می‌روند، درخواست نیرو می‌دهند. مثلاً می‌گوید اوباما باید حمله کند و جوزف پونی را از قدرت ساقط کنند. جوزف پونی هم آدم خیلی خطرناکی است، ولی شما که می‌گویید ضد جنگ، چطور خودتان وقتی به میدان می‌روید، از همه جنگ طلب‌تر می‌شوید؟ یا جورج کلونی به دارفور رفته و درخواست نیرو کرده است. اینکه نمی‌شود تو بگویی من ضد جنگ هستم و درخواست نیروی نظامی کنی!

مشکل ما این است که هر کسی که علیه آمریکا صحبت می‌کند، دوست ما می‌شود. هر کسی علیه جنگ عراق صحبت کرد، هر کسی علیه جنگ افغانستان صحبت کرد، لزوماً دوست ما نیست. اگر شما اینها را تقویت کنید و به ایران بیاورید و پول هتل آنها را بدهید و بگردانید، یک نسلی ممکن است در آن جهت حرکت کنند. فردا به خودت می‌گویند امنیت یعنی چه؟ اگر هر کسی یک تکه از این مملکت را بکند و برای خودش ببرد، شما یک متر زمین از کشورهای اروپایی نمی‌توانید بگیرید. می‌گویند شهروند ۵ ساله کشورهای اروپایی، شهروند آنج هستند؛ اینها حرف مفت است. اگر یک متر مربع توانستید از یک کشور اروپایی با صد میلیارد دلار بخرید! این فریبکاری سلبریتی‌هاست که می‌گویند نه به جنگ! پسرهای ما که آنجا با داعش دارند می‌جنگند، داعش اینها را می‌کشد و شکنجه می‌کند و سر اینها را می‌برد و شما می‌گویید نه به جنگ؟!

شما پاسپورت کانادایی دارید. من همین جا از دوربین شما استفاده می‌کنم و به تئودور هشدار می‌دهم که این همه دزد و قاتل آنجا جمع می‌کنید، اوضاعتان خراب می‌شود. بعد که جای آنها سفت شد، سراغ خودت می‌آیند. شما پاسپورت کانادایی دارید و می‌روید، ما اینجا هستیم. من همین الان این امکان را دارم که در دانشگاه غربی کار کنم؛ هم درآمدش بیشتر است، هم بیشتر احترام می‌گذارند، هم فضا برای پژوهش آماده‌تر است، اما اینجا به دنیا آمدیم، سخت است. دشوار است تحریم‌ها و سختی‌ها می‌آید و می‌رود. همیشه که این طور نمی‌ماند و همیشه هم این طور نخواهد ماند. ما در اینجا به دنیا آمدیم، سخت است جای دیگری زندگی کنیم. ما اینجا نیاز به امنیت داریم. من نمی‌توانم ریسک کنم. شما می‌توانید کانادا بروید، ولی من حاضر نیستم بروم. اینها فریبکاری است، جامعه فریب می‌خورد، چون مردم مشاور ندارند که به آنها بگویند که اینها چه بلایی سر ما می‌آورند.

ورود غیرتخصصی سلبریتی‌ها به امور خیرخواهانه

افرادی هستند که منتقد همین کارهای خیرخواهانه و نیکوکاری هستند که اینها متخصص این عرصه نیستند. جالب است که در همه عرصه‌ها ورود پیدا می‌کنند و بعداً افرادی که می‌خواهند به عرصه مهارت آن‌ها ورود پیدا کنند، همین‌ها مدعی می‌شوند که شما آدم‌های متخصصی نیستید و به هنر و سیما ورود پیدا نکنید. این موضوع را تبیین فرمایید.

دو نکته را خدمت شما عرض کنم. ما در سرپل ذهاب حضور داشتیم. از طرف دانشگاه تهران رسماً آنجا بودیم. در برنامه‌ای که به‌نام بازسازی اجتماعی، آنجا حضور داشتیم، حدود یک سال و چند ماه می‌رفتیم و می‌آمدیم. اینها روز اول و دوم و سوم رفتند عکس گرفتند و برگشتند. شما آواربردار هستید، پزشک هستید، پرستار هستید؟ تخصص شما چیست که آنجا رفتید؟ این واقعاً خیلی عجیب است. سفر زمینی هم نمی‌روند، بلیط هواپیمای کرمانشاه یک میلیون شده بود، آن زمان که بلیط معمولی ۱۰۰ هزار تومان بود، سفر هوایی داشتند. آن زمان پولدارها و سلبریتی‌ها می‌خواستند بروند تا همه گریه می‌کنند تا زن خاک به سر خودش می‌کند که بچه زیر آوار است، آنجا عکس بگیرد.

من همان موقع که افراد زیادی آنجا فعالیت کردند و فعالیت‌های نادرست داشتند، به خانم کلباسی اتهام زدم. ایشان گفتند شکایت می‌کنیم و شکایت هم نکردند. گفتم شما آنجا مردم را فریب دادید. وام مردم را گرفتید و ۱۱۳ خانه ساختید. آهن‌ها را سال ۹۶ گرفتید که آهن ارزان بوده است، ۶۰۰-۷۰۰ میلیون آهن گرفتید و آنجا دپو کردید. اگر کسی نتوانسته وامش را بگیرد یا اعتبار نداشته، برایش خانه نساختید. باید بگویید که این پول‌ها را چه‌کار کردید. چند مورد هم شکایت شد و خیلی جدی پیگیری نشده است. ایشان گفته من آنجا ساکن هستم. اولاً ساکن نبود و ساکن بالاشهر است. کسی به ایشان دسترسی نداشته است. ایشان با محافظ سرپل ذهاب می‌رفت. ایشان خانه و زندگی در اندرزگوی تهران دارد. ماشین لوکس و زندگی لوکس را از کجا می‌آورد؟ خود این خانم می‌گوید یک آدم خوبی هست که خرج مرا می‌دهد.

من و همکارانم سر و صدا کردیم که پول را به دستگاه‌های مسئول بدهید. اختلاس‌کردن به این آسانی نیست. اگر هم آسان باشد، به آسانی سلبریتی‌ها اختلاس نمی‌کند. متاسفانه مشکلاتی در کشور ما هست که اول باید اینها را حل کنیم. من خودم در این خصوص به افراد زیادی گفتم که به نهادهای مسئول پول بدهید؛ مثلاً به هلال احمر پول بدهید. الان پرونده اختلاس کلانی در هلال احمر درآمده است. اینها دردناک است. اصلاً مسئله این نیست که مقداری پول از دست رفته است. شما فرض کنید ۱۰۰ میلیارد از دست رفته باشد. ۱۰۰ میلیارد برای کشور پول زیادی نیست. مسئله این است که اگر این اختلاس انجام شود، ممکن است مردم هزاران میلیارد پول کمک کنند و دیگر کمک نمی‌کنند؛ یعنی اعتماد نمی‌کنند، حق هم دارند. متاسفانه وقتی فردی اعلام می‌کند که همه باید نماز خوانِ اول وقت باشند و بعد معلوم می‌شود که این اختلاس کرده است، گارد ما پیش سلبریتی‌ها باز می‌شود. سلبریتی‌ها می‌توانند بگویند پول به این دزدها ندهید. بعضی‌ها خوب کار کردند. علی دایی آنجا خوب کار کرده است. ممکن است افراد قانع شوند که به علی دایی پول بدهند، اما به هلال احمر پول ندهند. مردم ایران نسبت به درآمدشان سه برابر کشورهای دیگر کار خیر می‌کنند. ما ظرفیت‌های زیادی داریم. مردم خیلی کمک می‌کردند. فقر چیز بسیار پیچیده‌ای است. سلبریتی که دزدی هم نکرده و صداقت داشته است و یک تومان هم خودش نخورده است و با پول خودش رفته و برگشته است، به دلیل ناآگاهی از کار امدادی، هم پول را ضایع کرده است، هم آسیب به زن و بچه مردم رسانده است.

من عرضم این است که آن جایی که سلبریتی صداقت دارد، و به‌دلیل بی‌اطلاعی، آسیب می‌رساند. نمی‌تواند زیربنایی نگاه کند. سلبریتی پیوسته باید مهمانی و پارتی برود، وقت نمی‌کند کتاب بخواند. ضمن اینکه اکثر سلبریتی‌ها همان موقع که وقت داشتند، تنبل کلاس بودند و شما انتظار دارید الان کتاب بخوانند!

تشابه شغل سلبریتی‌ ها و پورنوگرافی

به‌عنوان آخرین سؤال در مورد مقاله «پورنوگرافی فقر» نیز مختصر توضیحی بفرمایید.

من مقاله‌ای با عنوان پورنوگرافی فقر، جذابیت جنسی سلبریتی در خدمت فقرا نوشتم. آنجا استدلال کردم که کار سلبریتی‌ها و نیکوکاری سلبریتی‌ها بی‌شباهت به پورنوگرافی نیست. چند شباهت دارد؛ یکی اینکه در این کار زن‌ها بیشتر بازنمایی می‌شوند، در صنعت پورنوگرافی هم زن‌ها بیشتر بازنمایی می‌شوند. یکی از معدود مشاغلی است که در آن حقوق بازیگران زن خیلی بیشتر از بازیگران مرد است. در پورنوگرافی فقر، یعنی عکاسی از فقر هم همین اتفاق می‌افتد؛ یعنی به‌خاطر اینکه شما را بیشتر تحت تأثیر قرار بدهند و تبلیغی که برای خودشان می‌کنند، قوی‌تر باشد، تا ۸۰ درصد از تصویر دختربچه‌ها استفاده می‌کنند. به‌ندرت یک مرد رنج‌دیده را نشان می‌دهند، چون می‌گویند مرد است و کارش این است که رنج ببرد.

یکی از دلایل استفاده از تصاویر زنان، تأکید بر جذابیت تصویر است. پورنوگرافی صرفاً جذابیت تصویریِ رابطه جنسی را نشان می‌دهد. پورنوگرافی فقر هم همین کار را می‌کند. تصویر معروفی است که دختر دو ساله‌ای از گرسنگی در حال مرگ است و کرکسی آن طرف نشسته است که دختر بمیرد و او را بخورد. این تصویر دروغین است. این دختر نمرد، اصلاً در حال مرگ نیست، در حال خواب است، البته گرسنه است. آن کرکس آنجا ننشسته که آن دختر را بخورد، بلکه خانواده آن دختر در ۲۰ متری او دارند از یکی از ماشین‌های امدادی سازمان ملل غذا می‌گیرند. در این کادر شما این را می‌بینید و به‌صورت حس به قرینه می‌گویید لحظات بعد که این دختر بمیرد، آن کرکس می‌آید و این دختر را می‌خورد.

یکی از شباهت‌هایش این است که خود پورنوگرافی است. یعنی شما جستجو کنید، می‌بینید سلبریتی‌ها می‌گویند هر کسی که ۵۰۰ هزار دلار به فلان کمپین خیریه کمک کند، من عکس‌های برهنه خودم را به او می‌دهم و برایش می‌فرستم؛ یعنی نه تنها شبیه به پورنوگرافی است، بلکه خود پورنوگرافی است.

مسئله دیگر این است که چیزی به نام کرختی داریم؛ کما اینکه اعتیاد به پورنوگرافی هم درمان می‌شود و افراد متوجه می‌شوند که کار جالبی نیست. یعنی بعد از مدتی اینقدر تصویر بچه‌های سوء تغذیه و آدم‌های بدبخت می‌بینید که فرد بعد از مدتی می‌خندد و عادی می‌شود. می‌گویند کرختی ایجاد می‌کند. اصطلاح پورنوگرافی فقر از من نیست. متعلق به دهه ۱۹۸۰ است، ولی من آن را تبدیل به مقاله علمی کردم.

لینک کوتاه : https://v-o-h.ir/?p=28842
  • منبع : فکرت

مطالب مرتبط

18اسفند
دعوت رسمی فدراسیون شنا از ترانه علیدوستی برای حضور در مسابقات شنا
در پی ادعای ترانه علیدوستی مبنی بر ممنوع بودن شنا در ایران اتفاق افتاد؛

دعوت رسمی فدراسیون شنا از ترانه علیدوستی برای حضور در مسابقات شنا

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.