به گزارش خبرنگار صدای حوزه، حجت الاسلام علیرضا محمدلو، سردبیر پایگاه خبری صدای حوزه، طی یادداشتی به بررسی ۱۰ نکته توصیفی- انتقادی درباره سریال یاغی پرداخته است که در ادامه مطالعه می نمایید:
یاغی، سریالی است که اخیرا وارد بازار تماشای شبکه خانگی شده و توجهات زیادی را به خود جلب کرده است. این سریال به کارگردانی محمد کارت وارد گود شده که در کارنامه خود، ساخت فیلم شنای پروانه برنده چندین سیمرغ بلورین جشنواره فجر ۹۸ را دارد.
آوانتاژ و بچه خور و خونمردگی و ذره بین هم از کارهای کوتاه و نیمه بلند و مستند این کارگردان جوان بوده که جوایز متعددی را در جشنواره مختلف درو کرده و رزومه خوبی را برای این کارگردان ثبت و ضبط نمودهاند.
خط روایی و موضوع اصلی یاغی
خط روایی و موضوع اصلی غالب فیلمهای کارت، مردم پایین شهر و معضلاتی چون فقر و اعتیاد و کارتن خوابی بوده و در این سریال نیز سراغ همین سوژه جنوب شهر ولی با زاویه نگاهی متفاوت تر رفته است.
محمد کارت، بازیگران معروفی چون پارسا پیروزفر و طناز طباطبایی و علی شادمان و مه لقا باقری و چند شخصیت نام آشنای دیگر را در این سریال به کار گرفته و فیلم خوشساخت و جذابی تا پایان قسمت چهارم که در اپلیکیشن فیلیمو آپلود و پخش شده ازآب درآورده است.
بدون اینکه روایت داستان را بازگو کنیم و همچنین به جهت مبتلا نگشتن به خطر اسپویل و صرفا جهت ارائه یک تحلیل فرهنگی رسانه ای، نکاتی را که تا این قسمت دریافت و برداشت کرده ایم را خدمتتان تقدیم میکنم.
۱. دال مرکزی داستان مساله هویت است که گریبان بچههای پایین شهر و خصوصا قهرمان داستان به نام جاوید را گرفته که در به در به دلایلی که در سریال خواهید دید، دنبال شناسنامه میگردد که هم پله ای برای تحقق آرمانش باشد و هم او را از وضعیت اسفبار کودکان کار در آورد.
۲.برجسته کردن این نکته که فضای نابرابر، باعث رقم خوردن قماربازی، شرط بندی، اعتیاد، دزدی و سرانجام بیهویتی میشود را در تصویرسازی و انتخاب لوکیشن و نماهای بلند سریال شاهد هستیم.
۳.علی شادمان در نقش جاوید، به دنبال کسب هویت، متوجه میشود که شناسنامه برای این منظور کافی نیست و بایستی شخصیت داشته باشد تا به عشق خود که دختری بنام “ابرا” است برسد و تصمیم میگیرد که از تنها دارایی و استعداد خود که حرفه کشتی است بهره درست و کافی برده و خود را به خانواده آن دختر ثابت کند.
۴.در این سریال میان طبقه فقیر و غنی، قشر سومی را به تصویر میکشد که با ابزار کودکان کار و بچههای بیپناه و گندهلات بازی و نوچه پروری، طبقه غنی را تَلکه کرده و به اصطلاح تیغ میزند. طبقه شارلاتان با بازی امیرجعفری که مدیریت کل ضایعات و زباله های شهر را تحت غفلت و بعدا حمایت شهرداری، شکافی برای بهره بردن از فقر برای تولید رفاه توام با دزدی و فساد تلقی میکند.
۵.با اندک توجهی در سریال این نکته را تایید خواهیم نمود که در طول داستان، مفهوم خانواده بشدت زخمی میشود. تمامی پدر و مادرها و حتی عمه و دایی های داستان بدلیل بداخلاقی، بی توجهی، فقدان، بی عاطفگی و حتی بیفرهنگی برچسب منفی میخورند و تصویر سیاهی از خانواده به مخاطب منتقل میشود.
۶. تصویر مخدوش دیگری که در این سریال شاهد هستیم، قانون و پلیس شهر است. پلیسی که یا در تعقیب متخلف، مستاصل میشود یا فیک در میآید و یا اینکه توان اثبات جرم را نداشته و کمکی به حال شهروندان در احقاق حقوقشان نمیکند.
۷.تصویر دیگری که منفی و مانع به نمایش در میآید، مقوله دین و گزارهها و نشانههای دینی است. شخصی که برای فوتشده ها تلقین و قرآن میخواند و یا عمه ای که اهل نماز و مسجدی است ولی مانع رسیدن قهرمان داستان به منظورش میشود و بعد از اینکه مجبور به آزمایش DNA شد نیز مدعایش دروغ ازآب درآمده و اینطور برداشت میشود که یک شخصیت نمازخوان و مسجدی مال یتیم خور بوده و ورثه را از ارثش محروم کرده بود.
۸. محمد کارت در برخی از فیلم و سریال هایش شخصیت اول داستان را در لحظات متعددی به بهانه اصلاح سر یا کشتی گرفتن یا… بدون پیراهن و شلوار و پوشش عرفی نشان میدهد که جواد عزتی با نقش حجت، در شنای پروانه و علی شادمان با نقش جاوید در این سریال، در تایید این مساله به چشم میخورند. استدلال کارگردان در بازی با برخی خطوط قرمز عرفی و شرعی، چه بسا باورپذیر نشان دادن کاراکتر اصلی و القای مفهوم صداقت و بیشیله پیله نشان دادن اوست که جای تامل دارد!
۹.نگاه ترحم آلود مدیریت کشتی با بازی پارسا پیروزفر به جاوید، پیامی جز تحقیر و نگاه از بالا به پایین ندارد. خریدهای لاکچری طناز طباطبایی، همسر پارسا پیروزفر در سریال برای جاوید که به جهت تغییر شخصیت او و آماده شدنش برای ورود به دنیای جدید و حرفهای کشتی صورت میگیرد، نسبت تحقیرآمیزی میان فقر و غنا ایجاد میکند. در واقع محبتی که توام با کرامت نیست و نگاه های عاقل اندر سفیهی که سر سفره به نحوه غذاخوردن جاوید دارند و نوع ادبیات تعاملیشان و چاکرم گفتن ها و سوتیهای متعدد زبانی جاوید، نشانههایی بر این مدعاست که نسبت فقیر و غنی بالانس نبوده و شکاف فقر و غنا را علاوه بر بحث مالی، بعد شخصیتی میبخشد.
۱۰. کودک کاری که بعد بزرگسالی بعنوان مددجو تحت تربیت شارلاتانیزم قرار میگیرد و به نفع همان باند شارلاتان و در محیطی مملو از اعتیاد، دست به دزدی از بیت المال هم میزند و بر روی تشک کشتی، سر برد و باختش قمار و شرطبندی میشود تا نانی درآورد، تصویری از بحران هویت به نمایش می گذارد و فرار توام با عشق او با ابرا نیز، فرار به سمت تثبیت و تاسیس هویت جدید بوده که البته به مانع برخورد میکند.
وقتی لیوتار از ویژگی های عصر جدید، افول ابرروایت های فراگیر همچون روشنگری و لیبرالیسم و مارکسسیم را بر میشمارد و سبقت گرفتن ارزشهای محلی و خرده روایتها را مطرح میکند، ناظر بر بحرانی است که شامل علم و دین و قانون و اخلاق و خانواده نیز میشود که در این سریال به وضوح شاهد این مختصات پست مدرن هستیم که مورد اشاره قرار گرفتند.