به گزارش صدای حوزه، اخیراً جناب پاپ فرانسیس رهبر کاتولیکهای جهان سخنی درباره اوضاع جهانی و جنگ جهانی سوم گفتهاند که قابل تأمل است، ایشان در بخشی از سخنان خود اینگونه میگوید: «امروز برای من جنگ جهانی سوم اعلام شده است، چه بر سر بشریتی میآید که در یک قرن سه جنگ جهانی داشته است؟ این برای بشریت بد و یک مصیبت است.»
این سخنان علاوه بر اعتراف به گسترش و شیوع خشونت در سطح جهانی توسط دولتها، نظامها و تفکر حاکم بر جهان، نشان میدهد که توسعهیافتگی از دیدگاه تئوری پردازان و سیاستمداران به معنای توسعهطلبی و استیلای تفکر توحش در معادلات جهان و فراموشی اصول انسانی و حقوق بشر است که منافع خود را در رقابتی شیطانی و استکباری و آمیخته با تولید وحشت، خشونت و آتشافروزی برنامهریزی کرده است.
رقابتهای کُشنده و تجاوز به منافع کشورها و نادیده گرفتن حقوق ملتها، اهدافی است که مقدمات آن در سیستم فکری جاهلی و مادی نهفته شده که بقای بسیاری از کشورها را در «تفکر انسان مادی محض» باید جستجو نمود.
جذابیتهای کاذب، محصول مادیگرایی و قشرینگری به جهان هستی میباشد
شاید این سوال در میان بسیاری از جوامعی که عقبافتادگی در آنها بیشتر است پیش بیاید که چرا غرب و تفکر حاکم بر آن پیشرفتهایی داشته که دیگران نداشتهاند و جالب است که این سوال بیشر در جوامعی طرح میشود که مورد استعمار و ظلم بیشری از سوی مدعیان پیشرفت! قرار گرفتهاند؛
پاسخ این سؤال در همان کشورهایی است که مقهور «ایدئولوژی ستم» قرار گرفتهاند در عین حال گاه چنان این تفکر ضد انسانی در جوامع رسوخ کرده که حتی فرصت فکر سلیم را از آنان ربوده است، اما آنچه عیان است، فریفتگی بسیاری از جوامع به جذابیتهای کاذبی است که محصول همان علوم انسانی مادی است که خوی مادینگر بشر را به اینگونه جذابیتها! جلب نموده و غفلتی عظیم را در سطح جهان رقم زده است که باید پذیرفت که این تفکر، سیستم فکری و حقبین بسیاری از جوامع را تحت سلطه خود درآورده و بستری برای تسلط بر بینش جهانیان آماده ساخته که «بدترین نوع استعمار، استعمار فکری است که خود مستعمرهنشینان و وابستگان این تفکر، قدرت اندیشیدن ورای القاءآت و پروتکلهای تحمیل شده از سوی جریان فکری غربی را ندارند» بنابراین حقیقت رهایی از بندهای این ستم بزرگ، روی آوردن به آموزههایی است که «حقیقت انسان» را ترسیم و تعلیم میدهد.
استکبار در پرتو دوری از تعالیم الهی صورت میگیرد
فاصله گرفتن بشر از آموزههای توحیدی و رو آوردن به علوم انسانیِ منهای جهات روحانی و معنوی انسان، نتیجهای جز شرارت و رذالت در پی نداشته تا جائیکه امروز، جهان مغرور از پیشرفتهای مادی، خود را در مشکلات و منجلابی از خطرها و فسادها میبیند و همچنان بر این رویه اصرار میورزد تا ذهنها از معارف الهی و مورد نیاز بشر خالی بماند و تجسمی از «انسان فاصله گرفتهی از خالق هستی و دور شده از فطرت خود را به نمایش بگذارد» و واضح است که جهان آلوده به تفکر مادی خطرناکتر از جهان آلودهی به فساد اخلاقی، بروزی نوین داشته باشد؛ به دیگر بیان هرچه اندیشهی! مادیگری در جهان گستردهتر شود عمق فساد در جامعه جهانی بیشتر و شکلی موجّه پیدا میکند و در پرتو شعارهای فریبنده، فریبکاری از عمق اذهان به جنبه عملی در پهنهی جهان خودنمایی میکند.
تمام گمشدهی بشر امروز، علوم انسانی توحیدی است
گذر زمان نشان داده که انقلابهای صنعتی و تحولات در تکنولوژی – حتی اگر قائل به پیشرفتهای مادی و رفاهی شده باشد – باطنی استبدای و استعماری را طی کرده تا افکار جهان را در تسخیر خود بگیرند که در این میان به صورت بهتآوری فاصله انسان با خداوند بیشتر و بیشتر شده تا جائیکه «نه تنها نیمهی گمشده بلکه تمام گمشدهی بشر امروز، انسان الفت گرفته با خدا و انس گرفته با فطریات بشری است» از اینرو هرگاه فریادی در جهان بلند میشود، فریاد تظلمخواهی از فریبی است که ملتها را به لحاظ فکری ضعیف و از جایگاه حقیقی خود دور نموده است، که این ادعا را میتوان در لابلای اعتراضات به لشگرکشیها و جنگهای دهههای اخیر مشاهده کرد.
توهم جهانی بجای تعقل و تدبر
این مسأله که جهان دچار توهمی گسترده شده و جای خود را با تفکر و تدبری که مبنای عقلی و عقلایی دارد، عوض نموده، سوالی است که بشر امروز را دائم آزرده است که در میان این پیشرفتهای مادی «جایگاه نهاد مقدس انسان» کجاست؟
لذا چنانکه وهم و وهن میتواند رفتار افراد را منحرف کند و او را در خیالات قرار دهد، میتواند تار و پود خود را بر جامعه جهانی طنیده و او را دچار فلج فکری و فاقد تحلیل و محاسبه صحیح از محیطی که برای او رقم زدهاند، میکند که این همان ثمرهی دلخوش نمودن بشر به اموری است که حقیقت نیاز او را برطرف ننموده ولی در موهومات خویش، خوش و سرگردان و گاه خسته و افسرده است.
نتیجه چنین توهم عظیمی، خلع سلاح بشر از بزرگترین قدرت خود یعنی قدرت تفکر و تدبر در اموری که حال و سرنوشت او را رقم میزند؛ اهل لغت درباره معنا و تفاوت «تدبر و تدبیر» گفتهاند: «التَّدبیرُ فی الأمْرِ»: «النَّظَرُ إِلی ما تَؤُلُ إلَیْهِ عاقِبَتُهُ» و «التَّدبُّرُ»: «التَّفَکُّر فیه» که «تدبیر»: «با دقت نگریستن به آنچه که عاقبتِ امر به آن بازمیگردد»، و «تدبر»: «تفکر در عاقبتِ امر» میباشد» حال سؤال این است که بشر تا چه اندازه به تدبر و تدبیر در امور خویش مشغول است و تا چه اندازه غافل و سرگردان در حال گذران عمر در حالههای ابهام میباشد؟
نجات و خلاصی بشر از وضعیت کنونی در پرتو تعالیم آسمانی قابل تحقق است
وعدههای تخلف ناپذیر و اراده حتمی الهی بر جهان سرشار از صلح و عدالت و آسایش و آرامش و پیشرفت مادی و معنوی بشر، امری است که در اکثر ادیان توحیدی بدانها تصریح شده و تز طرفی موضوعی است که جهان نباید از آن غفلت بورزد که البته بشر باید زمینههای عملی و استعداد واقعی خود را به کار ببندد تا «جهان عاری از فساد وگناه» به دست صالحان محقق گردد؛
این موضوع در کلمات دانشمندان محقق و منصف غرب نیز مورد تأکید است که موجود شدن استکبار جهانی، مولود تعالیمی است که با هدف گسترش اهداف استکباری صورت گرفته و بر برخی کشورهای دیگر نیز دیکته شده است که همهی اینها نیازمند حماسهی جهانیِ بازنگری در علوم مادی انسانی و بازگشت به نگرش عملی به جهانبینی توحیدی است؛ آنچه که مورد تأکید است حال و روز آینده جهان با جریان فکری حاکم بر جهان کنونی است که جهانی آلوده به افکاری است که تجاوز و غاتگری محصول آن است.
کلام آخر
سخن آخر این است که اگر کشورهای ظالم به لحاظ افشای پیشرفتها میتوانستد آمار پیشرفت در صنایع نظامی را ارائه دهند و آنرا با پیشرفتهایی که در اختیار عموم جهانیان است مقایسه نمایند معلوم میشد که آنچه برای آنها اصل و اولویت بوده و هست تولید جنگافزارهای پیشرفته میباشد و دیگر وسائل عمومی، وسائلی برای سرگرمی و بلکه سردرگمی بشر میباشد.
از اینرو است که گفته میشود رهایی از خطرات امروز و فردای جهان، در گرو فهم و خیزش جهانی بر علیه علوم تسخیر کننده اذهان و افکار است تا کسانی مانند پاپ و امثال ایشان نگویند در یکصد سال اخیر سه جنگ جهانی رخ داده یا بگویند گندم وسیله جنگ نیست، یا رحم از میان کشورها نسبت به یکدیگر از بین رفته یا جنگ جهانی سوم عملاً آغاز شده و…
بیشتر بخوانید: