«محدودیتانگاری» و «لذتزدایی» از مهمترین احساسات و برداشتهای قشر جوان در رابطه با فاصلهگذاریهای دینی و معنوی است.
گاهی گفته میشود؛ جوانانی هستند که نماز نمیخوانند اما خدا را قبول دارند، در صورتی که «خداناباوری» و «محبتنداشتن به دین و ارکان دین» که ائمه(ع) هستند جزء دلایل دوری از دین محسوب نمیشود؛ آنچه زمینههای دوری قشر جوان از دین و دیانت را فراهم کرده است «برداشتهای ظاهری» و «محدودیتانگاریهای سطحی» بوده است.
در دنیای مدرن امروز جذابیتهای موسیقایی و جنسی بیداد میکند و جوان به خاطر احساسات پرشور، فعال و پویای جوانی، دوست دارد تا از قافله مدرنیته و لذتهای دنیایی عقب نماند، بلکه در جستوجوی رفع نیاز جوانی و زندگانی خود به سر میبرد؛ نقطه عطف و شروع مخالفتهای دینی از همینجا آغاز میشود.
انسان به زعم خود از محدودیت فرار میکند و در چنین روزگاری که جذابیتها و رنگهای گوناگون انسان را در رقابتهای اقتصادی و زیادهخواهی وارد کرده است، او دین را سدی در مقابل خود میبیند که مانع فعالیتهای دنیایی و بیمرز اوست، از این رو برای نزدیک شدن به مرزهای دنیایی و زودگذر، از مرزهای دین و جاودان دوری میگزیند.
امام على علیهالسلام چه نیکو فرمودند؛ «چه بسیار تفاوت است میان دو عمل: عملى که لذّتش میرود و رنجش مىماند و عملى که رنج و زحمتش مىرود و پاداش آن میماند.»
اما در اینجا چند سوال مطرح است؛
۱: آیا برنامهها و باید و نبایدهای دینی فقط آخرت را پوشش میدهد؟ یا اینکه دین برای دنیا و آخرت برنامه دارد؟
۲: آنهایی که برای رسیدن به متاع اندک دنیا دینگریزی را در پیش گرفتند، آیا دنیاشان آباد شد؟ عاقبت آنها به کجا رسید؟
۳: آیا واقعاً رویکرد دین «لذتزدایی» در دنیاست؟ یا نگاه واقعبینانه و فراتر از آنچه میپنداریم ارائه میدهد؟
۴: چه اندازه از مبانی دینی و وحیانی اطلاع داریم؟ اطلاعات ما از کدام منابع به دست آمده است؟
و سوالاتی مشابه این؛ که باید پاسخ صحیحی به آنها داد.
واقعیت این است که اسلام با روابط نامشروع دختر_پسری و موسیقی غنایی در تعارض است؛ به همین خاطر اجازه نداریم برای ترویج و تبلیغ دین، متأثّرِ از فضاهای احساسی و خطاهای انسانی باشیم.
راهحل این است که به جای تلاش برای وارونه نشان دادن اسلام، تلاش کنیم تا «واقعیتهای اسلامی» و «گزارههای آسمانی» را از راه «ایجاد محبتهای بنیادین» و «استدلالهای پولادین» و «ترویج و تبیین حس بندگی» در دل جوان رسوخ دهیم.
چه بسا راه ترویج دین از راه تخریب دین آسانتر باشد؛ چرا که ترویج اسلام موافق با فطرت بشری و انسانی است و انسان تابع طبع و قدمت خود است.
جالب آنکه در کتاب شریف «کافى» آمده است؛ وقتی از امام صادقعلیهالسلام درباره تفسیر آیه «فِطْرَتَ اللهِ الَّتى فَطَرَ الناسَ عَلَیها» سوال شد، امام(ع) فرمودند: «هِىَ الإِسْلامُ»؛ آن «اسلام» است.